مقدمه
سید روحالله مصطفوی ملقب به امام خمینی (1281- 1368 ه.ش.) فقیه، عارف، فیلسوف، مرجع تقلید، رهبر انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بودند. ایشان به اصل ولایت فقیه در جامعه اسلامی و در زمان غیبت امام معصوم(ع) اعتقاد داشتند و بنا بر این اصل مبارزه با ظلم و تلاش برای برپایی نظام جمهوری اسلامی با حاکمیت ولی فقیه را از تکالیف مهم مسلمانان می دانستند. بنابراین نظام شاهنشاهی را نظام استبدادی دانسته و مبارزه علیه رژیم محمد رضا پهلوی شاه ایران را آغاز کردند. از سال 1340 ه. ش. به بعد با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی این مبارزه جدی شد و در سال 1342 ه. ش. با دستگیری امام خمینی به قیام پانزده خرداد 1342ه.ش. منجر شد. مواضع سرسختانه امام خمینی علیه لایحه کاپیتولاسیون در سال 1343ه. ش. سبب شد که رژیم شاه ایشان را به ترکیه و پس از آن به نجف تبعید کند. تبعید امام خمینی نه تنها حرکت انقلاب اسلامی را متوقف نکرد بلکه امام خمینی در تبعید نیز به روشنگری مردم نسبت به خیانت ها و جنایت های رژیم پرداخت و با اوج گیری اعتراضات در سال های 1356 الی 1357ه. ش. سرانجام در 22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید در پی این پیروزی امام خمینی مردم را دعوت به شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی ایران کرد و و با رای 98 درصدی مردم این نظام را بنیان گذارد. از ایشان بیش از چهل عنوان کتاب و هزاران سند مکتوب و غیر مکتوب (تالیفات – تقریرات) در زمینههای مختلف فقهی، اخلاقی، عرفانی، سیاسی و … ، مجموعه اشعار و تقریرات درس های ایشان که توسط شاگردانش گردآوری شدهاند، به یادگار باقی مانده است.
زندگی نامه خاندان امام خمینی
در حالی که سال 1320 هجری قمری از نیمه می گذشت مولودی در ایران دیده به جهان گشود که بعدها با قیام الهی خویش سرنوشت ایران و جهان اسلام را دگرگون و انقلابی را پید آورد که منادی؛ انسانیت، آزادی، عدالت و استقلال در سرتاسر جهان بود. آن روز کسی نمی دانست این همانی است که فرداها دنیا او را به نام “امام خمینی” خواهد شناخت.
روح الله الموسوی الخمینی در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با اول مهر 1281 هجری خورشیدی (24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی در خانواده ای اهل علم و معرفت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر(سلام الله علیها) پای بر خاکدان طبیعت نهاد و در نیمه آستانه نیمه خرداد 1368 پس از دهه ها مبارزه و کوشش برای تحقق آرمان ها و اهداف اسلام ناب محمدی به ملاقات عزیزی رفت که تمام عمرش را برای جلب رضای او صرف کرده بود.
خاندان امام خمینی
سید احمد، معروف به سید هندی فرزند دین علی شاه در بین سالهای ۱۲۴۰ تا ۱۲۵۰ ه . ق. از کشمیر راهی سفر عتبات عالیه می شود و در مدت اقامت در آنجا با شخصی از اهالی خمین به نام یوسف خان فرفهانی[۱]، از اعیان توابع خمین، آشنا می شود.[۲] پس از تعمیق این آشنایی، شخص یاد شده از سید احمد دعوت می کند که به خمین بیاید. ایشان نیز این دعوت را پذیرفته، در سال ۱۲۵۴ ه . ق. (۱۲۱۷ ه . ش.) به منظور ارشاد اهالی خمین به آن سامان می رود و در هفدهم رمضان سال ۱۲۵۷ ه . ق. (آبان ۱۲۲۰) با دختر محمدحسین بیگ که خواهر یوسف خان است، ازدواج می کند. سید احمد در اواخر سال ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۶ ه . ق. درگذشت و پیکرش به کربلا منتقل شد و در آنجا دفن گردید.[۳]
حاصل ازدواج سید احمد، سه دختر به نامهای: سلطان خانم، صاحبه خانم و آغابانو خانم و یک پسر به نام سید مصطفی بود. تاریخ ولادت سید مصطفی ۲۹ رجب ۱۲۷۸ ه . ق. (۲۹ بهمن ۱۲۴۱ ه . ش.) می باشد. وی پس از فراگیری تحصیلات اولیه در مکتبخانه های خمین و فراگیری زبان عربی نزد آقا میرزا احمد، برای ادامه تحصیل ابتدا به اصفهان و سپس عازم نجف اشرف گردید. در نجف اشرف و سامرا که عهد میرزای شیرازی بود، تحصیلات خود را دنبال کرد و در زمرۀ علما و مجتهدین عصر خود قرار گرفت.[۴]
سید مصطفی تا سال ۱۳۱۲ ه . ق. (۱۲۷۳ ه . ش.) در نجف توقف نمود و در این سال به خمین بازگشت. زعامت میرزای شیرازی، تأثیر زیادی در افکار و اندیشه های وی برجای گذاشته بود؛ بنابراین پس از بازگشت به خمین، زعامت و رهبری مردم منطقۀ خمین را بر عهده گرفت و ضمن هدایت معنوی، مذهبی و دینی مردم، با ظلم و ستم خوانین و متنفذین محلی بر مردم آن منطقه، به مقابله و مبارزه پرداخت.[۵] آقا مصطفی اجازۀ اجتهاد داشت و ملقب به فخرالمجتهدین بود.[۶]
سید مصطفی، قبل از رفتن به نجف با هاجر آغا خانم، دختر میرزا احمد مجتهد ازدواج کرده بود و در سفر به نجف، همسرش نیز همراه او بود. حاصل این ازدواج سه دختر و سه پسر به نامهای مولودآغا، فاطمه، سیدمرتضی، سیدنورالدین، آغازاده خانم، و سیدروح الله بود.[۷]
خاندان امام خمینی(س) در طول حیات آقا مصطفی، به جایگاه و منزلت بالایی در خمین دست یافت. ایشان با سعی در جلوگیری از تعدیّات و مظالم خوانین و مأموران دولتی نسبت به مردم در عمل مقابل آنها قرار گرفت و آنها، سید مصطفی را سدّ راه خود برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود دیدند. یکبار در جریان برخورد و ایستادگی در مقابل یکی از خوانین با نفوذ و قدرتمند خمین به نام حشمت الدوله[۸]، توسط وی زندانی شد و مدتی بعد آزاد گردید. بالأخره در سال ۱۳۲۰ ه . ق. (۱۲۸۱ ه . ش.) که تعدیّات خوانین بر مردم فزونی یافته بود، سید مصطفی تصمیم گرفت که این وضعیت را به اطلاع والی عراق (اراک کنونی) که شخصی به نام عضدالسلطان بود، برساند. شایان ذکر است که در این زمان، نایب الحکومۀ خمین زیر فرمان والی اراک بود. جعفرقلی خان و میرزاقلی سلطان که بیش از سایر خوانین از پیامدهای این گزارش بیمناک بودند، درصدد برآمدند که آقا مصطفی را از جلوی راهشان بردارند؛ بنابراین آن دو در میانۀ راه خمین به عراق (اراک) به آقا مصطفی حمله کرده، با شلیک گلوله ای بر قلب وی، ایشان را به شهادت رساندند.[۹] این رویداد در تاریخ دوازدهم ذیقعده ۱۳۲۰ ه . ق. (۲۱ بهمن ۱۲۸۱) اتفاق افتاد.[۱۰] پیکر آقا مصطفی ابتدا به اراک منتقل شد و در سرقبرآقا به امانت گذاشته شد و سپس به نجف اشرف انتقال یافت و در آنجا دفن گردید.[۱۱]
جریان قتل آقا مصطفی را فرزندان ایشان پیگیری کردند و در نهایت موجب دستگیری و قصاص قاتلان وی در چهارم ربیع الاول ۱۳۲۳ ه . ق. (۲۸ بهمن ۱۲۸۴)، در میدان بهارستان تهران شد.[۱۲]
۱. فرفهان روستایی در دو کیلومتری شمال خمین است.
۲.ستوده، امیررضا (به کوشش)؛ پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۱۷ ؛ مرادی نیا، محمدجواد (به کوشش)؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۱۲.
۳. خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۱۲ـ۱۳.
۴. روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۳۶.
۵. «نگرشی اجمالی بر زندگی امام خمینی»؛ پیام انقلاب؛ ش ۸۱ (۱۳ فروردین ۱۳۶۲)، ص ۵۶.
۶. پا به پای آفتاب؛ ج ۱، ص ۲۰ ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۱۵.
۷. مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص ۲۳۵ ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۱۷ـ۱۸ ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۳۷.
۸. شاهزاده عبدالله میرزا معروف به حشمت الدوله از سوی ناصرالدین شاه فرمان حکومت کمره را داشت. به دهات اطراف خمین که شامل چهار بخش بود، مجموعاً کمره می گفتند.
۹. مرادی نیا، محمدجواد؛ خمین در گذر تاریخ؛ ص ۲۴۰ـ۲۴۷ ؛ روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج ۱، ص ۳۶ ؛ رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۹۶ـ۹۷.
۱۰. خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۲۳.
۱۱. رجبی، محمدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی؛ ج ۱، ص ۹۷ ؛ خاطرات آیت الله پسندیده؛ ص ۲۵.
۱۲. پا به پای آفتاب؛ ج ۱، ص ۲۱ـ۲۳؛ برای آگاهی بیشتر به جزئیات موضوع رک: کرمانی، مجدالاسلام؛ «روح تدین و جوهر تمدن»، روزنامه ادب؛ ش ۱۴۶ (۱۰ ربیع الاول ۱۳۲۳ ق).
تولد و کودگی امام خمینی
شناسنامه امام خمینی
نام و نام خانوادگی: سید روح الله مصطفوی
شهرت: سید روح الله موسوی خمینی/ امام خمینی/آیت الله خمینی/آیت الله العظمی خمینی/ سید روح الله الموسوی الخمینی
در روز بیستم جمادی الثانی 1320 هجری قمری مطابق با اول مهر 1281 هجری شمسی( 24 سپتامبر 1902 میلادی) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزی ایران در خانواده ای اهل علم و هجرت و جهاد و در خاندانی از سلاله زهرای اطهر- سلام اللَّه علیها- روح اللَّه الموسوی الخمینی پای بر خاکدان طبیعت نهاد.
کودکی
او وارث سجایای آباء و اجدادی بود که نسل در نسل در کار هدایت مردم و کسب معارف الهی کوشیده اند. پدر بزرگوار ایشان مرحوم آیت الله سید مصطفی موسوی از معاصرین مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی( رض) پس از آنکه سالیانی چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلامی را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نایل آمده بود به ایران بازگشت و در خمین ملجأ مردم و هادی آنان در امور دینی بود. در حالی که بیش از پنج ماه از ولادت« روح اللَّه» نمی گذشت، طاغوتیان و خوانینِ تحت حمایت عمّال حکومت وقت، ندای حق طلبی پدر را که در برابر زورگوییهایشان به مقاومت برخاسته بود، با گلوله پاسخ گفتند و در مسیر خمین به اراک وی را به شهادت رساندند. بستگان شهید برای اجرای حکم الهیِ قصاص به تهران( دار الحکومه وقت) رهسپار شدند و بر اجرای عدالت اصرار ورزیدند تا قاتلْ قصاص گردید.
بدین ترتیب امام خمینی از اوان کودکی با رنج یتیمی آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وی دوران کودکی و نوجوانی را تحت سرپرستی مادر مومنه اش ( بانو هاجر) که خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگان مرحوم آیت الله خوانساری( صاحب زبدة التصانیف) بوده است و همچنین نزد عمه مکرمه اش( صاحبه خانم) که بانویی شجاع و حقجو بود، سپری کرد امّا در سن پانزده سالگی از نعمت وجود آن دو عزیز نیز محروم گردید.
دوران نحصیل امام خمینی
حضرت امام از سنین کودکی و نوجوانی با بهره گیری از هوشی سرشار، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های دینیه، از آن جمله ادبیات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمین و علمای منطقه (نظیر آقا میرزا محمود افتخارالعلما، مرحوم میرزا رضا نجفی خمینی، مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی، مرحوم آقا شیخ محمد گلپایگانی و مرحوم آقا عباس اراکی و بیش از همه نزد برادر بزرگش آیت اللّه سید مرتضی پسندیده) فراگرفت و در سال 1298 ه. ش. عازم حوزۀ علمیه اراک شد. اندکی پس از هجرت آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـرحمة اللّه علیه ـ (نوروز 1301 هجری شمسی، مطابق با رجب المرجب 1340 هجری قمری) امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد اساتید حوزۀ قم طی کرد، که می توان از فراگرفتن تتمّه مباحث کتاب مطوّل (در علم معانی و بیان) نزد مرحوم آقا میرزا محمدعلی ادیب تهرانی و تکمیل دروس سطح نزد مرحوم آیت اللّه سید محمدتقی خوانساری، و بیشتر نزد مرحوم آیت اللّه سید علی یثربی کاشانی و دروس خارج فقه و اصول نزد زعیم حوزۀ قم آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـرضوان اللّه علیهم ـ نام برد.
روح حساس و جستجوگر امام خمینی باعث می شد تا ایشان تنها به ادبیات عرب و دروس فقه و اصول بسنده نکند و به دیگر رشته های علمی نیز علاقه مندانه روی آورد. از این رو همزمان با فراگیری فقه و اصول نزد فقها و مجتهدینِ وقت به فراگیری ریاضیات و هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافۀ علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی و عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و عالیترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت اللّه آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی ـ اعلی اللّه مقاماتهم ـ بپردازد. امام خمینی با آیت اللّه حاج میرزا جواد ملکی تبریزی نیز مأنوس بود و از ایشان به نیکی یاد می کرد.
ازدواج و خانواده امام خمینی
امام خمینی در سال 1308 ه. ش با خانم خدیجه ثقفی ملقب به قدس ایران ازدواج کرد. عقد آنان در ماه مبارک رمضان، در شاه عبدالعظیم منعقد گردید. همسر امام خمینی دختر آیت الله میرزا محمد ثقفی صاحب تفسیر روان جاوید، از علمای متجدد تهران و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی بود. ایشان از نعمت هوش و استعداد ذاتی، حافظهای فوق العاده، پشتکار و علاقه وافری به تحصیل دانش برخوردار بود و تحصیلات کلاسیک علوم جدید را در دبیرستانهای تازه تأسیس در آن دوره کسب کرده بود و زبان فرانسه را به خوبی در مدرسه و زبان عربی را نزد حضرت امام آموخته بود. بر شعر و ادب فارسی، مانند غزلیات حافظ و سعدی یا کتاب بوستان و گلستان سعدی و کلیله و دمنه و دیگر کتب ادبی تسلط داشت.
حاج سیدمحمد صادق لواسانی، دوست مشترک آیت الله ثقفی و امام خمینی مسبب آشنایی این دو خانواده بود. همسر امام خود می فرماید: آقای لواسانی ایشان را به امام معرفی می کند و خود مأموریت خواستگاری از این خانواده را بر عهده می گیرد، اما پاسخ دختر مورد نظر «نه» است. او از قم بدش می آمد و زندگی با طلبه را نمی پسندید؛ به هر حال 10 ماه طول می کشد تا خانم جواب مثبت دهند. پنج بار خواستگاری انجام می شود. او می گوید: «حین همین جلسات که آقای لواسانی می آیند و می روند، ایشان خواب می بیند: وارد اتاقی می شود که سه سید نورانی نشسته بودند. یک پیرزنی آمد و من از او پرسیدم که اینها چه کسانی هستند؟ او گفت: آن وسطی پیامبر اکرم (ص) است و آنکه سمت راست نشسته امیرالمؤمنین (ع) است و سمت چپی امام حسن (ع) است، اما تو که از اینها بدت می آید! من پاسخ دادم که از اینها بدم نمی آید، اینها ائمه من هستند. چرا باید بدم بیاید؟ خیلی هم دوستشان دارم. پیرزن بار دیگر اصرار کرد که نه، تو از اینها بدت می آید!» خواب را برای مادربزرگ نقل می کنند. او به ایشان گفت که چون این سید [امام] را رد می کنی، این خواب را دیده ای. در نهایت با توجه به این خواب و نظر مثبت پدر، جواب مثبت می دهد و ازدواجی پر برکت میان آن دو شخصیت ویژه که حقیقتاً هم کفو و هم تراز یکدیگر بودند در ماه مبارک رمضان، در شاه عبدالعظیم منعقد می گردد.
امام خمینی، به شدت به همسر خود علاقه مند بودند و او را مورد تکریم قرار می دادند و همواره به فرزندان و خانواده خود احترام به مادر را توصیه می کردند و برخلاف رسم آن زمان در امور منزل به همسرشان کمک می کردند. همسر امام می گوید: امام(ره) همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمیکردند. اگر لباس و حتی چای میخواستند، میگفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای میریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بیاحترامی و اسائه آداب نمیکردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف میکردند. تا من نمیآمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمیکردند. به بچهها هم میگفتند صبر کنید تا خانم بیاید. ولی این طور نبود که بگویم زندگی مرا با رفاه اداره میکردند. طلبه بودند و نمیخواستند دست، پیش این و آن دراز کنند، همچنان که پدرم نمیخواست. دلشان میخواست با همان بودجه کمی که داشتند، زندگی کنند، ولی احترام مرا نگه میداشتند و حتی حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم. همیشه به من میگفتند: جارو نکن. اگر میخواستم لب حوض روسری بچه را بشویم، میآمدند و میگفتند: بلند شو، تو نباید بشویی. من پشت سر ایشان اتاق را جارو میکردم و وقتی منزل نبودند، لباس بچهها را میشستم.
حاصل این ازدواج 3 پسر و 5 دختر بوده است که سه تن از فرزندان در دوران کودکی از دنیا رفتند و 5 فرزند دیگر که به کمال رسیده اند، به ترتیب سن عبارتند از: سید مصطفی خمینی، صدیقه مصطفوی، فریده مصطفوی، فهیمه مصطفوی و سید احمد خمینی. امام خمینی و همسرشان توجه خاصی به تربیت فرزندان داشتند و نامه های امام به خانواده بیانگر آن است که امام در سالهای تبعید نیز علیرغم سختی ها، به این مهم توجه داشته اند. این نامه ها را در جلد اول و دوم صحیفه امام با عنوان نامه های خانوادگی می توان مطالعه کرد. خانواده امام خمینی نیز در طول زندگی پر برکت ایشان، خالصانه در خدمت امام بوده و همواره از هدف ایشان دفاع می کرد.
ارتحال امام خمینی
سیر بیماری امام خمینی از روز اول خرداد ماه سال 1368 ه. ش. به طور جدی آغاز شد و تیم پزشکان تصمیم به جراحی دستگاه گوارش ایشان گرفتند. پس از عمل جراحی بیماری درمان نشد و سرانجام امام خمینی در ساعت 20/22 روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368 به ملکوت اعلا پیوست.
با ارتحال امام خمینی، گویی زلزله ای عظیم رخ داده است، بغضها ترکید و سرتاسر ایران و همه کانون هایی که در جهان با نام و پیام امام خمینی آشنا بودند، یکپارچه گریستند و بر سر و سینه زدند.
بالگرد حامل پیکر امام برای تدفین
هیچ قلم و بیانی قادر نیست ابعاد حادثه را و امواج احساسات غیرقابل کنترل مردم را در آن روزها توصیف کند. روز چهاردهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری، تشکیل گردید و پس از قرائت وصیتنامه امام خمینی توسط حضرت آیت الله خامنه ای که دو ساعت و نیم طول کشید، بحث و تبادل نظر برای تعیین جانشین امام خمینی و رهبر انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از چندین ساعت، سرانجام حضرت آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) به اتفاق آرا برای این رسالت خطیر برگزیده شد.
وداع مردم با امام خمینی در روز و شب پانزدهم خرداد 1368، با حضور میلیون ها نفر از مردم تهران و سوگوارانی که از شهرها و روستاها آمده بودند، در محل مصلای امام خمینی برگزار شد. هیچ اثری از تشریفات بی روح مرسوم در مراسم رسمی نبود. همه چیز بسیجی و مردمی و عاشقانه بود. سرتاسر اتوبان و راه های منتهی به مصلی مملو از جمعیت سیاه پوش بود. پرچمهای عزا بر در و دیوار شهر آویخته و آوای قرآن از تمام مساجد و مراکز و ادارات و منازل به گوش می رسید.
در نخستین ساعت بامدادِ شانزده خرداد، میلیونها تن به امامت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) با چشمانی اشکبار بر پیکر امام نماز گزاردند. مراسم تشییع امام خمینی از مصلی تا مرقد امام خمینی در جنب بهشت زهرا ـ مزار شهیدان انقلاب اسلامی ـ که به حرم امام خمینی مشهور است، با احساسات غیر قابل کنترل مردم برگزار شد و پیکر مطهر امام خمینی به خاک سپرده شد.
دوران مبارزات امام خمینی
روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت خانوادگی و شرایط سیاسی- اجتماعی طول دوران زندگی حضرت امام خمینی(س) داشته است. مبارزات ایشان از نوجوانی آغاز، و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یکسو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و سایر جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است.
کاپیتولاسیون
مصونیت مستشاران آمریکایی از پیگرد قضایی در ایران و مبارزه امامخمینی با آن
کاپیتولاسیون (Capitulation) واژهای فرانسوی و به معنای انعقاد عهدنامه و قرارداد یا خود عهدنامه است و از نظر حقوقی به قراردادهایی گفته میشود که به موجب آن، اتباع یک کشور در قلمرو دولتی دیگر مشمول قوانین قضایی کشور خود باشند. در زبان فارسی از کاپیتولاسیون با تعبیر «امتیاز قضایی» یا «حق قضاوت کنسولی» یادشده است.
پیشینه
پیدایش کاپیتولاسیون به قرن چهارم تا ششم هجری (۹ تا ۱۱م) بازمیگردد که در «بیزانس» به برخی از شهرهای پیشرفته آن زمان ایتالیا مانند «ژن» و «پیزا» حقوق ویژهای داده شده بود. کاپیتولاسیون در میانه قرن دوازدهم (هجدهم میلادی) شکل جدیدی به خود گرفت و کشورهای اروپایی به صورت یکجانبه، آن را بر کشورهای شرق تحمیل کردند.
برخی تاریخنگاران، نخستین کاپیتولاسیون را در سال ۱۴۵۳م/ ۸۵۶ش و زمان فتح قسطنطنیه به دست اروپاییان میدانند که اروپاییان طی آن موفق به کسب امتیاز حق قضاوت کنسولی از دولت عثمانی شدند. برخی دیگر منشأ آن را سال ۱۵۳۵م/ ۹۱۴ش و عقد معاهدهای میان فرانسوای دوم پادشاه فرانسه و سلیمانپاشا پادشاه عثمانی میدانند که بعداً دیگر پادشاهان عثمانی آن را بهویژه در سال ۱۷۴۰م/ ۱۱۱۹ش تکمیل کردند و به موجب آن برای نخستین بار فرانسویان در خاک عثمانی تابع احکام کنسول خود شدند. پس از آن پانزده دولت دیگر ازجمله انگلستان، روسیه و هلند این امتیاز را کسب کردند.
در ایران برای نخستین بار موضوع کاپیتولاسیون در عصر شاهعباس صفوی و پس از آن در دوران سلطانحسین مطرح شد و اتباع انگلستان و فرانسه ضمن قراردادهایی از چنین امتیازی برخوردار شدند که تحقق عینی پیدا نکرد یا جنبه رسمی نداشت. در دوره قاجاریه پس از شکست ایران از روسیه به موجب فصل ۷ و ۸ قرارداد ترکمنچای در ۱۰ فوریه ۱۸۲۸م/ ۱۲۰۲ش قانون مصونیت قضایی مستشاران روسیه به ایران تحمیل شد و زمینههای تحمیل قراردادهای مشابهی را بر ایران از سوی دولت انگلیس و فرانسه فراهم کرد. بریتانیا پس از تجاوز به جنوب ایران و انعقاد قرارداد پاریس ۱۸۵۷م/ ۱۲۳۵ش علاوه بر جداکردن افغانستان از ایران، امتیاز کاپیتولاسیون را نیز به دست آورد. کاپیتولاسیون علاوه بر آنکه امتیازی برای اتباع بیگانه بود، دستاویزی برای تضعیف دولت مرکزی ایران بود؛ زیرا کنسولهای خارجی در ایران علاوه بر حمایت از حقوق اتباع خود، از اتباع داخلی ایران نیز پشتیبانیهایی هدفمند و مغرضانه میکردند.
در سالهای پایانی قرن نوزدهم و آغازین قرن بیستم میلادی، کشورهای مختلف تحت تأثیر شرایط جدید جهانی حق قضاوت کنسولی را از میان برداشتند و ایران نیز با کمی تأخیر در سال ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۵ش آن را لغو کرد. دولت صمصامالسلطنه قانونی را به تصویب رساند که در آن قید شده بود معاهدات، مقاولات و امتیازاتی که طی یکصد سال اخیر، روسیه و اتباع آن از ایران زیر فشار و جبر و زور یا به وسیله عوامل غیر مشروع از قبیل تهدید و تطمیع بر خلاف صلاح و صرفه مملکت از ایران گرفته بودند، با استناد به قانون اساسی و حق مالکیت ایران الغا میشوند؛ ولی دولتهای بیگانه و صاحب امتیاز به این کار اعتراض کردند و آن را نپذیرفتند. در این تصویبنامه سخنی از الغای کاپیتولاسیون انگلیس و آمریکا که دولت وقت ایران احساس خودباختگی و وابستگی به آنها داشت، دیده نمیشد. از سوی دیگر، پس از انقلاب روسیه و قدرتگیری بلشویکها، نگاه روسها به جهان تغییر کرد و در سال ۱۹۱۸م/ ۱۲۹۷ش طی اعلامیهای همه معاهدات امپراتوری سابق علیه ایران را لغو کردند و شوروی در سال ۱۹۲۱م/ ۱۲۹۹ش عهدنامهای معروف به عهدنامه مودت با ایران امضا کرد که به موجب آن همه امتیازات ازجمله کاپیتولاسیون تحمیلی روسیه تزاری بر ایران لغو شد.
با وجود اینکه قانون کاپیتولاسیون لغو شده بود، رضاشاه پهلوی یک سال پس از تاجگذاری در اقدامی نمایشی و سیاسی در ششم اردیبهشت ۱۳۰۶ از مستوفیالممالک خواست که زمینه لغو کاپیتولاسیون را فراهم سازد. او نیز در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۰۶ در اعلامیهای کاپیتولاسیون را لغو کرد. امامخمینی ضمن اشاره به این نکته یادآور شدهاست هرچند برای لغو آن جشن گرفتند و هیاهو کردند، لغو آن حرفی بیش نبود و کاپیتولاسیون در عمل اجرا میشد.
احیای کاپیتولاسیون و علل آن
محمدرضا پهلوی و کارگزاران او، شاهان قاجار را دربارهٔ اعطای حق قضاوت کنسولی به بیگانگان، سالیان دراز نکوهش میکردند و اعطای آن را نشانه بیلیاقتی آنان و الغای آن را نشانه میهنپرستی، غیرت ملی و آزادمنشی رژیم پهلوی نشان میدادند؛ ولی خود رژیم پهلوی که زیر سلطه آمریکا بود نتوانست در برابر درخواست آمریکا برای مصونیت قضایی نیروهایش در ایران در سال ۱۳۳۸ و پافشاری بر آن در سالهای بعد، مقاومت کند و سرانجام در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ خواسته آمریکا را عملی کرد. تشویق مستشاران آمریکایی به حضور در ایران و واداشتن مقامات ایران به نگهبانی از اتباع و اموال امریکاییها از انگیزههای اصلی این قرارداد بود. تحقیر ملت ایران و چیرهشدن امریکاییها بر این کشورو نیز برتریجویی آمریکا بر رقبا بهویژه انگلستان از دیگر انگیزههای آن بود.
روند احیا
درخواست مصونیت اتباع آمریکا برای نخستین بار در سال ۱۳۳۸ مطرح شد که ایران آن را نپذیرفت. در سال ۱۳۳۹ امریکاییها فشار خود را برای پذیرش ایران افزایش دادند که باز هم موفق نشدند. آنان بار دیگر در زمان نخستوزیری علی امینی در ۲۸ اسفند ۱۳۴۰ طی یادداشتی درخواست خود را تکرار کردند و با توجه به سرسپردگی امینی به آمریکا انتظار تصویب فوری آن را داشتند؛ ولی امینی از عواقب آن و واکنش مردم ترسید و از پاسخ مثبت به آن تا زمان سقوط دولتش در تیر ۱۳۴۱ طفره رفت با روی کارآمدن اسدالله علم در تیر ۱۳۴۱ وی در اسفندماه اعلام کرد درخواست آمریکا مبنی بر مصونیت مستشاران بررسی شد و دولت با بخشی از آن موافقت کرد و تنها به مستشاران عالیرتبه که دارای گذرنامه دیپلماتیکاند مصونیت داده میشود. با بازگشایی مجلس شورای ملی و مجلس سنا در مهر ۱۳۴۲، در زمان نخستوزیری عَلَم لایحه کاپیتولاسیون که در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ از تصویب دولت گذشته بود تا پایان دولت وی برای تصویب مجلس ارائه نشد.
امریکاییها بار دیگر موضوع کاپیتولاسیون را در دولت حسنعلی منصور مطرح کردند. منصور در ۲۶ آبان ۱۳۴۲ در پاسخ به نامه ۲۸ اسفند ۱۳۴۰ ایالات متحده اعلام کرد که درخواست امریکاییها در مهر ۱۳۴۲ در هیئت وزیران تصویب شدهاست و یادآور شد هنگام تقدیم لایحه قرارداد وین به دو مجلس سنا و ملی، پیشنهاد آنان نیز ضمیمه خواهد شد. «پیمان وین» مشتمل بر ۵۳ ماده و دو پروتکل، قراردادی بینالمللی دربارهٔ روابط و مزایا و مصونیتهای نمایندگان سیاسی (دیپلماتها) در کشورهای مختلف است که به امضای همه کشورها و دولتهای عضو سازمان ملل رسیدهاست. در ماده ۲۹ این قرارداد آمدهاست، شخص مأمور سیاسی مصون است و نمیتوان او را به هیچ عنوان توقیف و بازداشت کرد و ماده ۳۱ آن صراحت دارد که مأمور سیاسی در کشور پذیرنده از مصونیت تعقیب جزایی برخوردار است و از مصونیت دعاوی مدنی و اداری نیز بهرهمند است. افزون بر این در ماده ۳۶ آن آمدهاست مأموران سیاسی از حقوق گمرکی معافاند.
منصور لایحه قرارداد وین را در بهمن ۱۳۴۲ به مجلس سنا فرستاد و در جلسه ۲۵ خرداد ۱۳۴۳ به تصویب نمایندگان سنا رسید؛ اما ماده واحده مورد پیشنهاد آمریکا در آن جلسه مطرح نشد. در تعطیلات تابستانی مجلس سنا، منصور تقاضای تشکیل جلسه فوقالعاده برای رسیدگی به لایحه تسهیل وصول مالیاتها و لایحه تأسیس مرکز آمار ایران و نیز تصویب دو فقره یادداشتهای متبادله میان وزارت خارجه و سفارت آمریکا را کرد. در پی آن، مجلس سنا در ساعت نه و پانزده دقیقه صبح روز سهشنبه ۳ مرداد ۱۳۴۳ در شصتوهفتمین جلسه خود با حضور ۲۶ سناتور از ۶۰ سناتور، نخستوزیر، هیئت دولت و معاون وزارت امور خارجه تشکیل جلسه داد و تا ساعت یازدهونیم شب ادامه پیدا کرد. پس از تصویب لایحههای پیشنهادی، جعفر شریفامامی رئیس مجلس سنا متن نامه نخستوزیر، منصور را که خواستار رسیدگی به ماده واحده مربوط به دو فقره یادداشت متبادله میان وزارت امور خارجه ایران و سفارت ایالات متحده بود خواند. او و منصور از نمایندگان خواستند به جهت سادگی و عادیبودن دستور جلسه در همین نشست نهایی گردد. پس از قرائت متن نامه نخستوزیر و دفاع فنی احمد میرفندرسکی معاون وزیر خارجه مبنی بر پذیرش دولتهای دیگری همچون ترکیه و یونان و بیضرربودن برای دولت ایران و سودمندبودن آن در روابط ایران و آمریکا، سناتورها به فوریت لایحه رأی دادند و پس از بحث کوتاهی در ساعت دوازده همان شب لایحه را تصویب و برای تصویب نهایی به مجلس شورای ملی فرستادند.
لایحه کاپیتولاسیون در روز سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در ۱۰۴ جلسه از دوره ۲۱ مجلس شورای ملی و غیبت ۲۱ تا ۲۲ نفر از نمایندگان ازجمله عبدالله ریاضی رئیس مجلس، با ریاست حسین خطیبی نایبرئیس مجلس به بحث و مذاکره گذاشته شد و پس از بحثهای زیاد و مخالفت تعدادی از نمایندگان که امامخمینی بعدها این مذاکرات را ظاهراً نمایشی و به دستور مقامات امنیتی خواندهاست، سرانجام از ۱۳۶ رأی نمایندگان حاضر با ۷۴ رأی موافق و ۶۱ رأی مخالف ـ و احتمالاً یک ممتنع ـ به تصویب رسید.
امریکاییها پس از تصویب مصونیت مستشاران نظامی خود بدان بسنده نکردند و خواهان گسترش این قانون به غیر نظامیان و بستگان آنان شدند. منصور برای برآوردهکردن خواستههای آنان متن اظهارات خود را در مجلس سنا دستکاری کرد و آن را مطابق میل امریکاییان تغییر داد و خواسته آنان را بدون تصویب در دو مجلس با مبادله دو یادداشت از سوی وزارت خارجه ایران به سفارت آمریکا برآورده کرد. امریکاییها برای برخورداری از امتیاز مصونیت و بازداشتنشدن در صورت ارتکاب کار خلاف، خواستار صدور کارتهای مصونیت شدند که دولت ایران این خواسته را نیز برآورده کرد.
انتشار سر بسته تصویب لایحه
ماجرای تصویب لایحه، مصونیت قضایی امریکاییها در مجلس سنا و شورای ملی پنهان نگه داشته شد. مطبوعات کشور و حتی روزنامه رسمی مجلس شورای ملی که عین مذاکرات را نشر میداد، به بهانه نقص فنی و خرابی چاپخانه، آن را منتشر نکردند. تنها دولت خلاصه خبر و گزارش مبهمی را در روزنامهها منتشر کرد. امامخمینی که در آغاز نخستوزیری حسنعلی منصور از حصر آزاد شده بود، در جریان تصویب لایحه کاپیتولاسیون نبود و پس از اطلاع، مبارزه با آن را آغاز کرد. در چگونگی اطلاع امامخمینی از لایحه اختلاف نظر وجود دارد.
سیدمرتضی پسندیده برادر امامخمینی گفتهاست از طریق علی سهرابی ریحانی، امامخمینی و یکی از مراجع را در جریان گذاشتهاست. همچنین از سیدنورالدین هندی برادر کوچک امامخمینی، یکی از نمایندگان مجلس به نام طباطبایی،یا یکی از کارمندان مجلس به نام جواد عراقی و سیدمحمد حسینی بهشتی و مرتضی مطهری به عنوان منابع اطلاع امامخمینی از این لایحه یادشده است.
مهدی عراقی نیز یادآور شده این قضیه را به امامخمینی اطلاع دادهاست؛ ولی ایشان خواستار مدرک و سند قطعی دراینباره شدهاست که عراقی کپی مذاکرات دو مجلس سنا و شورا را تهیه و زمان اقامت امامخمینی در روستای لنگرود در اطراف قم در اختیار ایشان قرار دادهاست. اکبر هاشمی رفسنجانی نیز ازجمله کسانی است که خبر تصویب لایحه، متن مذاکرات مجلس و جزوه کنوانسیون وین را تهیه کرده و اخباری را نیز از ابوالفضل تولیت گرفته و امامخمینی را در جریان قرار دادهاست.
واکنش امامخمینی
امامخمینی پس از اطلاع کامل از متن لایحه از منابع گوناگون، مراجع و علمای قم را مجدداً به جلسه هفتگی فرا خواند. بنا به گزارش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) این جلسه در روز دوم آبان با حضور امامخمینی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی، میرزاهاشم آملی، مرتضی حائری یزدی و سیدمحمدحسین طباطبایی تشکیل شد. در این جلسه ضمن گفتگو دربارهٔ چگونگی واکنش در برابر قانون کاپیتولاسیون، امامخمینی اعلام کرد در روز بیستم جمادیالثانی سالروز تولد حضرت زهرا(س) برابر با چهارم آبان در خانه خود سخنرانی خواهد کرد. بنا به گزارش ساواک با اینکه از سیدکاظم شریعتمداری نیز دعوت شده بود، وی از شرکت در این جلسه خودداری کرد؛ اما بر اساس گزارشی دیگر، او در آغاز جلسه حضور داشتهاست؛ ولی پس از مشاجره با امامخمینی جلسه را ترک کردهاست. در گزارش ساواک به حضور سیدمحمدرضا گلپایگانی در جلسه یادشده اشارهای نشدهاست.
افزون بر این، امامخمینی با فرستادن افرادی همراه نامه، عالمان دیگر شهرها را از ماجرا آگاه کرد تا با متحدکردن عالمان سراسر کشور، مخالفت ایشان با این لایحه دارای تأثیر بیشتری باشد. برابر گزارش ساواک نامههایی به علمای شهرستانها ازجمله عبدالرسول قائمی در آبادان، سیدعلی بهبهانی در اهواز و محمدطاهر شبیره (شبیری) در خرمشهر فرستاده و از آنان دعوت شد علیه کاپیتولاسیون موضعگیری کنند. پس از آگاهی مردم، جمعیت زیادی از شهرستانها برای شنیدن سخنان امامخمینی راهی قم شدند. ساواک جمعیت حاضر در این جلسه را شش تا ده هزار نفر گزارش کردهاست از آنجاکه سخنرانی ایشان در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بود و محمدرضا پهلوی حساسیت ویژهای به سخنان ایشان دربارهٔ آمریکا داشت، برای بازداشتن ایشان از سخنرانی یا دستکم از حمله به آمریکا، وی نمایندهای به قم فرستاد؛ اما امامخمینی او را نپذیرفت و او با سیدمصطفی فرزند امامخمینی دیدار کرد و خطرناکبودن حمله به آمریکا را یادآور شد.
امامخمینی بیتوجه به پیام و توصیه پهلوی طبق زمان اعلانشده، ساعت هشت و سی دقیقه چهارم آبان ۱۳۴۳، در بیت خود، واقع در یخچال قاضی، به سخنرانی پرداخت که بسیار مهم بود و در تاریخ ثبت شد. ایشان پس از نام خدا سخنان خود را با آیه استرجاع «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» که قرائت آن نشان مصیبتی بزرگ بر اسلام و مسلمانان بود، آغاز کرد و تأثرات قلبی و ناراحتی شدید خود را ابراز و اعلام عزای عمومی کرد و با اشاره به مفهوم الحاق ایران به پیمان وین و کاپیتولاسیون که نشانگر مصونیت قضایی نظامیان و غیر نظامیان آمریکایی است، نتایج سیاسی و اجتماعی مصوبه را با ذکر مثالهایی برای مردم بازگو کرد و یادآور شد اگر یک آمریکایی یکی از مراجع تقلید یا شاه ایران را ترور کند یا زیر بگیرد، دولت و قوه قضاییه ایران حق بازخواست و محاکمه او را ندارد و اگر کسی یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد. رژیم پهلوی با تصویب چنین لایحهای به انگیزه گرفتن وام دویست میلیون دلاری از آمریکا آن هم با بهرهای سنگین خودش و استقلال کشور را فروخت. ایشان عامل این ننگ و فضاحت را دولت و مجلسِ سر نیزه و آمریکایی دانست، نه نمایندگان مردم؛ زیرا آنان هیچگونه ارتباطی با مردم ندارند. ایشان عمل نمایندگان مجلس سنا و مجلس شورا را خیانت به کشور و اسلام و مصوبات آن را غیرقانونی و همچنین وکالتشان را غیرشرعی و غیرقانونی خواند و آنان را از وکالت عزل کرد.
امامخمینی در این سخنرانی بهشدت به آمریکا، اسرائیل، انگلیس و شوروی حمله کرد و همه گرفتاریهای ایران را از آمریکا و اسرائیل و عوامل داخلی آن دو ازجمله نمایندگان و وزرای آمریکایی دانست و رئیسجمهور آمریکا را منفورترین افراد دنیا نزد مردم ایران و دشمن قرآن و ملت خواند و به علما و مراجع تقلید ایران و نجف، ارتش و رؤسای کشورهای اسلامی دربارهٔ ازدسترفتن حیثیت و استقلال ایران اعلام خطر کرد و بازگوکردن عمق فاجعه را تکلیف شرعی دانست و ضمن اعلام مجازنبودن سکوت در برابر چنین قانونی از علمای نجف، قم، ملتهای مسلمان، رهبران اسلامی و رؤسای جمهورکشورهای اسلامی برای کمک به مردم ایران طلب کمک کرد و سکوت در برابر این مصوبه را گناه کبیره شمرد. یک پژوهشگر آمریکایی این سخنرانی تاریخی و پرشور را از مهمترین و محرکترین بیانات سیاسی در ایران دانست و یادآور شد امامخمینی در این سخنرانی با کمال قدرت و بهطور مستقیم به پهلوی و آمریکا به دلیل تلاشِ آنان برای نابودکردن شأن، یکپارچگی و استقلال ایران حمله کرد.
همچنین امامخمینی همان روز در اعلامیهای که با آیه کریمه «وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً» آغاز میشد، ضمن تشریح محتوای قرارداد کاپیتولاسیون امضای این قرارداد را به منزله سند بردگی ملت ایران، پایمالکردن حیثیت ارتش و دادگاههای ایران خواند و یادآور شد ایران با این کار خود را از همه ملتهای جهان پستتر کرد و قرارداد ننگینی را که دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه و آلمان غربی زیر بار آن نرفتند امضا کرد و مجلس با رأی مثبت خود به این قرارداد، ایران را در اسارت امریکاییها درآورد. ایشان در ادامه آمریکا، انگلیس و اسرائیل را دشمنان ملت ایران خواند و کاپیتولاسیون را مخالف با اسلام و قرآن دانست و مردم و علما را به قیام علیه آن فرا خواند و از احزاب سیاسی، همه طبقات مردم، رجال سیاسی، مراجع و طلاب جوان خواست که از مناقشات جزئی دست بردارند و در برابر دشمن اصلی اتحاد و همبستگی خود را حفظ کنند. این اعلامیه پس از نگارش برای چاپ و توزیع تحویل مهدی عراقی شد. اعلامیه در بیش از ۲۵۰ هزار نسخه چاپ و در تهران و سراسر ایران پخش شد ساواک تعداد اعلامیههای پخششده در تهران را شصت هزار نسخه گزارش کردهاست.
برابر گزارشی از شهربانی در ۱۳/۸/۱۳۴۳ چاپ و پخش این اعلامیهها با برنامه منظمی صورت گرفت و بر اساس رهنمود امامخمینی در ساعتی معین در تهران و شهرستانها منتشر گردید. شیوه منظم و گسترده توزیع و پخش اعلامیه موجب خشم دستگاههای امنیتی رژیم شد و رئیس شهربانی کل کشور از عدم مراقبت مأموران شهربانی و اطلاعاتی اصفهان انتقاد کرد و تأکید کرد با جدیت تمام باید چاپخانههایی که مبادرت به چاپ اعلامیهها کردهاند کشف و طبق مقررات تحت پیگرد قانونی قرار گیرند؛ اما با وجود سختگیریهای ساواک و شهربانی گزارشهایی از توزیع اعلامیه امامخمینی در طول آبانماه وجود دارد.
همچنین برابر گزارش ساواک امامخمینی با فرستادن پیامهایی به مراجع نجف از آنان خواست به تصویب این قانون واکنش نشان دهند. همزمان با سخنرانی امامخمینی، حائری یزدی، مرعشی نجفی، شریعتمداری، سیدصادق روحانی، سیدابوالقاسم روحانی و ابوالفضل زاهدی نیز در اعتراض به لایحه یادشده سخنرانی کردند. امامخمینی افزون بر پیام و سخنان یادشده از شاگردان خود خواست که دربارهٔ ریشههای کاپیتولاسیون به تحقیق بپردازند که برخی از آنان به این کار اقدام کردند و مورد تأیید ایشان قرار گرفتند.
امامخمینی پس از این سخنرانی تاریخی بازداشت و به ترکیه تبعید شد. ایشان پس از تبعید نیز همواره موضوع کاپیتولاسیون را در سخنرانی و نامههای خود پیگیری میکرد؛ ازجمله در نامهای سرگشاده به نخستوزیر وقت، امیرعباس هویدا در ۲۶ فروردین ۱۳۴۶، ضمن برشمردن مفاسد و خیانتهای شاه و دولت هویدا، تبعید طولانیمدت خود را تنها به جرم مخالفت با مصونیت امریکاییها، بر خلاف قانون شرع و قانون اساسی دانست و دادن مصونیت به بیگانگان را سند بزرگ عقبافتادگی و بیحیثیتی و تسلیم بیقید و شرط و خیانت به کشور و به اسلام و خلاف استقلال کشور شمرد. از نگاه ایشان مصونیتدادن به نظامیان آمریکایی یعنی خردکردن حیثیت کشور، بربادرفتن استقلال قضایی و مسلطکردن غارتگران آمریکایی ـ صهیونیستی در همه شئون نظامی، سیاسی، تجاری، صنعتی، زراعی و بازارها بود؛ چنانکه این مصونیتدادن مایه ذلت و ننگ ایرانو سقوط حیثیت کشور و به شکل مستعمره و عقبافتاده درآمدن کشور و مخالفت با مشروطه و قانون اساسیبود. امامخمینی بعدها نیز که سیدحمید روحانی در دهمین سالگرد تصویب کاپیتولاسیون پیشنهاد انتشار نطق نمایندگان مخالف و نیز سخنرانی چهارم آبان ۱۳۴۳ امامخمینی را به ایشان داد، ایشان با انتشار مذاکرات مخالفان به صورت جدی مخالفت کرد؛ به این دلیل که همه آن مذاکرات ظاهراً صحنهسازی و به دستور مقامات امنیتی بودهاست و اگر جز این بود، جرئت آن را نداشتند و بعداً نیز سالم نمیماندند؛ چنانکه نشر آن به معنای وجود آزادی نطق و مخالفت آنان است و آن نمایندگان شایسته ستایش نیستند.
واکنش علما، مردم و جریانهای سیاسی
با سخنان و اطلاعیه امامخمینی علیه کاپیتولاسیون موج جدیدی از خشم و نفرت و اعتراض علیه رژیم پهلوی پدید آمد. علما و روحانیان شهرستانها با همراهی مردم طی نامهها و طومارها، خواستار الغای فوری کاپیتولاسیون شدند. سخنرانان نیز به دولت و مصونیت مستشاران آمریکایی بهشدت اعتراض کردند. برخی از شاعران نیز علیه آن اشعاری سرودند. روحانیان و سخنرانان تهران با تشکیل جلسهای تصمیم گرفتند به قانون کاپیتولاسیون و پیامدهای منفی آن اعتراض کنند. پس از تصویب قانون کاپیتولاسیون در نهم آبان ۱۳۴۳ اجازه گرفتن وام دویست میلیون دلاری ایران از آمریکا تصویب شد و مردم آن را پاداش تصویب لایحه یادشده دانستند و اعتراض و خشم آنان علیه رژیم گسترش یافت.
ساواک در گزارشی از نارضایتی و مخالفت روحانیان با تصویب لایحه و اقدام به تحریک افکار عمومی سخن گفتهاست. شماری از روحانیان و سخنرانان به همین جرم زندانی شدند. ساواک در ۹/۸/۱۳۴۳ گزارش کردهاست طلاب طرفدار امامخمینی نامههایی با حدود پنجاه امضا و خطاب به نخستوزیر در اعتراض به قانون مصونیت مستشاران آمریکایی تهیه کردند. بنا به گزارشی سیدمحمدهادی میلانی از مراجع مشهد ضمن تلگرامی به قم، آمادگی اهالی مشهد را برای هر گونه اقدام و فداکاری اعلام کرد. مردم انقلابی ایران با تلفن و نامه و راههای دیگر از مقامات دولتی و نمایندگان مجلس دراینباره توضیح خواستند. به گزارش ساواک پس از تصویب قانون مصونیت مستشاران آمریکایی برخی از افراد با تلفنکردن به خانههای برخی از شخصیتهای سیاسی کشور از آنان انتقاد کردند و متذکر شدند با تصویب این قانون، حیثیت ایرانی بر باد رفته و کشور ایران به امریکاییها فروخته شدهاست.
احزاب و گروههای سیاسی آن روز ایران واکنشی در برابر احیای کاپیتولاسیون نشان ندادند. پس از گذشت یک ماه، در جریان اعتصاب و اعتراض رانندگان تاکسی به گرانی بنزین، نهضت آزادی اطلاعیهای در قدردانی از اعتصاب رانندگان صادر کرد و در آن بدون محکومکردن کاپیتولاسیون و لزوم مبارزه با آن، به تبعید امامخمینی و زندانی کردن محمد مصدق و مصونیت مستشاران خارجی اشاره کرد. جبهه ملی و افراد وابسته به آن نیز به موضعگیری امامخمینی واکنش منفی نشان دادند؛ اما در مهر ۱۳۵۸ حزب زحمتکشان اعلام کرد در سال ۱۳۴۳ جزوهای را در اعتراض به کاپیتولاسیون با عنوان «هست یا نیست» منتشر کردهاست. در این جزوه احیای کاپیتولاسیون محکوم نشدهاست، بلکه محور بحث آن است که مصوبه سنا و مجلس شورا کاپیتولاسیون بود یا نبود و در پایان نیز با توجیه رأی نمایندگان یادآور شدهاست مسئولان کشور و نمایندگان دو مجلس بدون آگاهی از ماهیت لایحه به آن رأی مثبت دادند.
واکنش رژیم به مخالفت امامخمینی
حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، در واکنش به سخنرانی و اعلامیه امامخمینی در نهم آبان ۱۳۴۳ ضمن تأیید و توجیه تصویب لایحه و سابقهداربودن این عمل در کشورهای همسایه، از مخالفت با آن اظهار تأسف کرد و مخالفت با آن را پایینآوردن شأن مملکت دانست و مخالفان را جزو ستون پنجم دشمن معرفی کرد. برخی از مجلههای وابسته به رژیم نیز به توجیه لایحه پرداختند. رژیم پهلوی از ترس بازتاب افشاگریهای امامخمینی، مصمم شد ایشان را بازداشت و از ایران تبعید کند و به دنبال آن در شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ با تعداد زیادی کماندو به خانه امامخمینی حمله و ایشان را بازداشت و سپس به ترکیه تبعید کرد. امامخمینی بعدها در ۱۴ آذر ۱۳۵۷ به شرح این واقعه و تبعید خود به ترکیه اشاره کردهاست. ساواک صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۴۳، طی اطلاعیهای اقدامات امامخمینی را علیه امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور دانست و آن را دلیل تبعید ایشان خواند. شماری از روحانیان و سخنرانان ازجمله سیدکاظم قرشی نیز به جرم اعتراض به احیای کاپیتولاسیون و آگاهکردن مردم از پیامدهای آن بازداشت و شکنجه شدند. قرشی پس از آزادی از زندان به سبب شکنجههای سخت عمل جراحی شد و سرانجام به شهادت رسید.
پیامدها
کاپیتولاسیون خدشه بر استقلال و ضربه بر حاکمیت قضایی ایران و ناقض اصل ۷۱ متمم قانون اساسی مشروطه بود که «دیوان عدالت و محاکم عدلیه را مرجع تظلمات عمومی» دانستهاست. با گذشت چند ماه از تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ایران سوء استفاده از آن آغاز شد. در ۱۲ اسفند ۱۳۴۳، یک درجهدار آمریکایی به نام چارلز. ال. گری در هنگام رانندگی با یک دختر جوان ایرانی به نام ایران سلیمی تصادف کرد و این دختر بر اثر جراحات فوت کرد. سفارت آمریکا از وزارت امور خارجه ایران خواست به مقامات صاحب صلاحیت ایران اطلاع دهد که گری مصونیت سیاسی و قضایی دارد. هتک حیثیت نوامیس مردم، توهین و بدزبانی مستشاران نظامی آمریکا به امیران ارتش شاهنشاهی و حتی کتکخوردن افسر شهربانی از مستشار نظامیِ مست آمریکایی به علت جلب وی به کلانتری به جرم تصادف با کارگر ساختمانی، از پیامدهای تصویب این لایحه بود. جرم و جنایت امریکاییها به اندازهای زیاد بود که در سال ۱۳۴۸ فرمانده وقت مستشاران نظامی آمریکا، ژنرال تویچل، از مقامات سفارت آمریکا خواست تا برای رسیدگی به تخلفات فزاینده نظامیان آمریکایی در ایران، شعبهای از دادگاه نظامی آمریکا در ایران تأسیس شود. پس از تصویب لایحه، حضور امریکاییها در ایران افزایش یافت و به دنبال آن نفوذ فرهنگ غربی آثار خود را در همه شئون اجتماعی ظاهر کرد و گزارشهایی مربوط به شرارت، میخواری و خشونتِ امریکاییها در مطبوعات درج شد.
از سوی دیگر، احیای کاپیتولاسیون سبب افزایش خشم و نفرت مردم از رژیم پهلوی بهویژه احیاگران آن در آن مقطع و در درازمدت شد. منصور در اول بهمن ۱۳۴۳ به جرم به تصویبرساندن لایحه کاپیتولاسیون روبهروی در ورودی مجلس شورای ملی (محل احیای کاپیتولاسیون) با گلوله محمد بخارایی از اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی کشته شد. پس از قتل او با وجود کوششهایی که برای حفظ امنیت مقامات کشور انجام شده بود، در روز ۲۱ فروردین ۱۳۴۴/ ۱۰ آوریل ۱۹۶۵م سرباز وظیفه رضا شمسآبادی از افراد گارد سلطنتی و مأمور نگهبانی از کاخ مرمر، محمدرضا پهلوی را روبهروی سرسرای کاخ به گلوله بست که وی جان سالم به در برد. امریکاییها نیز بهطور فزایندهای هدف عملیات شناسایی و حمله قرار گرفتند. تنها میان سالهای ۱۹۷۱–۱۹۷۵م/ ۱۳۴۹–۱۳۵۳ش ۳۱ مورد بمبگذاری و تهدید به انفجار بمب، علیه تأسیسات و سازمانهای آمریکایی در ایران انجام شد. رئیس کلانتری ۳ قلهک در تماسی با پلیس تهران آرزو میکرد هر چه زودتر مستشاران آمریکایی از این مملکت بروند.
یکی از اعضای هیئت مستشاری آمریکایی به نام مارتین گزارش میکند ارتشیهای ایران دربارهٔ هیئت مستشاری آمریکایی احساس بدی داشتند و نگاهشان به آنان همچون نگاه به میهمانان ناخوانده و مزاحم بود. برخی از دانشآموزان نیز با نگارش نامه و انداختن آن در خودروی مستشاران نظامی آمریکا، آنان را «دشمن خودخواه ایرانیان» میخواندند و از کشور، سیاست، رئیسجمهور آمریکا و از اقدامات و کارهای آنان در این مملکت اظهار تنفر میکردند و یادآور میشدند که مردم ایران امریکاییها را از کشور خود بیرون خواهند کرد و از آنان انتقام خواهند گرفت. «یانکی به خانهات برو، نه سگ میخواهیم، نه آمریکایی» شعاری بود که بر روی خودروی مستشاری نظامی آمریکا نوشته شده بود.
لغو رسمی کاپیتولاسیون
با اوجگیری انقلاب اسلامی، خروج مستشاران آمریکایی از ایران آغاز شد و با آتشزدن چند مؤسسه آمریکایی در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۷ به دست مردم، خروج آنان شدت گرفت و مدرسههای امریکاییان در ایران برای اینکه خانوادههای آنان بتوانند به مسافرت بروند، پس از کریسمس تعطیل شد در آغازین روزهای دی ۱۳۵۷ مری سولیوان، همسر سفیر آمریکا نیز ایران را ترک کرد. میان روزهای ۱۱ تا ۲۲ بهمن حدود دوازده هزار آمریکایی از تهران خارج شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بنا به پیشنهاد دولت موقت جمهوری اسلامی ایران به ریاست مهدی بازرگان و تصویب شورای انقلاب اسلامی، قانون مصوب ۲۱ مهر ۱۳۴۳/ ۱۳ اکتبر ۱۹۶۴م کاپیتولاسیون در ۲۳/۲/۱۳۵۸ بهطور رسمی لغو شد. شش ماه بعد در سالروز تبعید امامخمینی به ترکیه دانشجویان مسلمانِ پیرو خط امام سفارتخانه آمریکا را تصرف کردند. این رویداد که با پشتیبانی امامخمینی از آن، انقلاب دوم و انقلاب بزرگتر از انقلاب اول نام گرفت، ابهت آمریکا را در جهان در هم شکست.
آغاز مبارزات امام خمینی
روحیه مبارزه و جهاد در راه خدا ریشه در بینش اعتقادی و تربیت و محیط خانوادگی و شرایط سیاسی و اجتماعی طول دوران زندگی آن حضرت داشته است. مبارزات ایشان از نوجوانی آغاز، و سیر تکاملی آن به موازات تکامل ابعاد روحی و علمی ایشان از یک سو و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی ایران و جوامع اسلامی از سوی دیگر در اشکال مختلف ادامه یافته است.
بعد از آنکه در شهریور 1320 کشور ایران در جریان جنگ جهانی دوم به اشغال متفقین درآمد و نهایتاً رضاخان با همه ادعاهایش ذلیلانه از تخت سلطنت به زیر کشیده شد و از کشور اخراج گردید فرمان سلطنت از سفارت انگلیس و با چراغ سبز یکی دیگر از دول عضو جبهه متفقین یعنی روسها به نام محمدرضا پهلوی صادر گردید.
امام خمینی اینک فرصت را مغتنم شمرد و با تدوین و انتشار کتاب کشف اسرار (1322 ه.ش.) فجایع سلطنت بیست ساله پهلوی را افشا کرد و با دفاع از اسلام و روحانیت به پاسخگویی به شبهات و هجمه های منحرفین پرداخت و در همین کتاب ایده حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح ساخت. سال بعد (اردیبهشت 1323 ه.ش.) نخستین بیانیه سیاسی امام خمینی پیام به ملت ایران – دعوت به قیام برای خدا که در آن آشکارا علمای اسلام و جامعه اسلامی را به قیام عمومی فرا خوانده بود، صادر کرد.
مرجعیت امام خمینی
پس از رحلت آیت الله العظمی حائری (10 بهمن 1315 ه. ش.) مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را آیات عظام: سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری بر عهده گرفتند. در این فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرایط برای تحقق مرجعیت عظمی فراهم گردید. آیت الله العظمی بروجردی شخصیت علمی برجسته ای بود که می توانست جانشین مناسبی برای مرحوم حائری و حفظ کیان حوزه باشد. این پیشنهاد از سوی شاگردان آیت الله حائری و از جمله امام خمینی به سرعت تعقیب شد. شخص امام در دعوت از آیت الله بروجردی برای هجرت به قم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حوزه مجدانه تلاش کرد. در زمان هجرت آیت الله بروجردی به قم، امام خمینی که خود از مجتهدین و مدرسین بنام حوزه قم بود برای تحکیم موقعیت زعامت و مرجعیت آیت الله بروجردی کوشش فراوان به کار برد و به گفته شاگردان امام برای همین منظور نیز در جلسات درس اصول مرحوم آیت الله بروجردی شرکت می کرد.
آیت اللّه العظمی بروجردی در دهم فروردین 1340 رحلت کرد. خدمات ارزنده و شخصیت علمی ایشان بار دیگر مرجعیت را به عنوان مهمترین پناهگاه مذهبی مردم در صحنه حیات اجتماعی ایران مطرح ساخته و این موقعیت فی نفسه مانعی عمده بر سر راه هدف های رژیم شاه بود. فقدان ایشان ضایعه ای جبران ناپذیر به حساب می آمد. در اسفند همین سال نیز روحانی مبارز آیت الله کاشانی که روزگاری نامش لرزه بر اندام شاه می انداخت، دار فانی را وداع گفت. امام خمینی بعد از رحلت آیت اللّه بروجردی علیرغم استقبال حوزۀ علمیه و مردم، همچون ادوار گذشتۀ زندگی خویش کوچکترین قدمی برای مرجعیت خود برنداشت و حتی در مقابل پیشنهادات و اقدامات دوستان خویش در این مسیر سرسختانه مقاومت می کرد و این در حالی بود که تحریر فتاوای امام خمینی برتمام ابواب کتاب عروة الوثقی پنج سال قبل از رحلت آیت اللّه بروجردی پایان یافته بود و در همین سالها نیز حاشیه امام خمینی بر کتاب وسیلة النجاة به عنوان رسالۀ عملیه ـ نگارش یافته بود. پس از رحلت آیت الله بروجردی و تجزیه مرجعیت عظمی، رژیم شاه کوشید تا امر مرجعیت را به خارج از ایران منتقل نماید ولی شخصیت علمی، نگاه زهدگرایانه و تلاشهای امام برای افشاگری خیانت ها و جنایت های شاه موجب شد مرجعیت امام در میان روحانیت و مردم گسترش یابد.
مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی
شاه که توسط دولت انگلیس روی کار آمد پس از کودتای 28 مرداد سال 1332 ه. ش به طور کامل در اختیار امریکا قرار گرفت و دولت انگلیس جای خود را به امریکا داد. تشکیل ساواک در سال 1336 و قلع و قمع شدید مخالفین و تشدید حکومت اختناق به منظور فراهم نمودن شرایط اجتماعی برای اصلاحات امریکایی به سرعت پیگیری شد. سیل لوایح و طرحهای پیشنهادی برای تغییر شرایط ایران به مجلسین سنا و شورا سرازیر شد. به موجب اعترافات بعدی و صریح سران رژیم و همچنین اسناد و مدارک جاسوس خانه امریکا در ایران، طراحی محتوای بسیاری از این لوایح در امریکا و یا سفارت این کشور در ایران صورت می گرفت. لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی یکی از این لوایح است که به موجب آن شـرط «مسلمان بـودن، سوگند بـه قرآن کریـم و مرد بودن انتخاب کنندگان و کاندیداها» تغییر می یافت.این لایحه در 14 مهر 1341 ه.ش. بـه تصویب کابینـه اسدالله علم رسیـد. در این لایحه، حذف و تغییر دو شرط نخسـت به منظور قانونی کردن حضور عناصر بهایی در مصادر امـور کشور طراحی شـده بود. پشتیبانـی شاه از رژیم صهیونیستی در توسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایت های امریکا از شاه بود. نفوذ پیروان مسلک استعماری بهاییت در قـوای سه گانه ایـران این شرط را تحقـق می بخشید. امام خمینی به همراه علمای بزرگ قم و تهران به محض انتشار خبر تصویب لایحۀ مزبور پس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند.
نقش حضرت امام در روشن ساختن اهداف واقعی رژیم شاه و گوشزد کردن رسالت خطیر علما و حوزه های علمیه در این شرایط بسیار مؤثر و کارساز بود. تلگرافها و نامه های سرگشادۀ اعتراض آمیز علما به شاه و اسداللّه علم موجی از حمایت را در اقشار مختلف مردم برانگیخت.
رژیم شاه ابتدا دست به تهدید و تبلیغات علیه روحانیت زد. با وجود این، دامنه قیام رو به فزونی نهاد. در تهران، قم و برخی شهرهای دیگر بازارها تعطیل و مردم در مساجد به حمایت از حرکت علما گرد آمدند. یک ماه و نیم پس از آغاز، سرانجام رژیم شاه تن به شکست داد و رسماً در 7 آذر 1341 هیأت دولت، مصوبه قبلی را لغو کرد و خبر آن را به علما و مراجع تهران و قم اطلاع داد. امام خمینی در نشست با علمای قم مجدداً بر مواضع خویش پای فشرد و لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و اعلام کرد تا زمانی که لغو آن در رسانه ها پخش نشود، قیام ادامه خواهد داشت. فردای آن روز خبر لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در روزنامه های دولتی منعکس شد و مردم نخستین پیروزی بزرگ خویش را پس از نهضت ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند.
مخالفت با رفراندوم لوایح ششگانه
با وجود شکست شاه در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی، فشار امریکا برای انجام اصلاحاتِ مورد نظر ادامه یافت. شاه در دی ماه 1341 ه. ش اصول ششگانه اصلاحات خویش را برشمرد و خواستار رفراندوم شد. امام خمینی بار دیگر مراجع و علمای قم را به نشست و چاره جویی و قیامی دوباره فرا خواند. با آنکه هدف های پشت پردۀ رژیم از اصلاحات و رفراندوم برای شخص امام آشکار، و رویارویی غیرقابل اجتناب بود، اما در این نشست تصمیم جمعی بر این شد که با شاه مذاکره و انگیزۀ او را جویا شوند. پیغامهای طرفین به وسیله اعزام نمایندگانی برای مذاکره در چند مرحله رد و بدل شد. شاه در ملاقات با آیت اللّه کمالوند تهدید کرده بود که اصلاحات به هر قیمتی ولو با خونریزی انجام خواهد شد.
بر اثر اصرار و مقاومت امام خمینی قرار شد مراجع و علما مخالفت با رفراندوم را صریحاً اعلام و شرکت در آن را تحریم کنند. حضرت امام بیانیه ای کوبنده در دوم بهمن 1341 پیام به جمعی از متدینین تهران جهت افشای ماهیت رفراندم شاه صادر کرد.
متعاقب آن بازار تهران تعطیل شد و مأمورین پلیس به تجمع مردم حمله بردند. در آستانۀ رفراندوم تحمیلی، ابعاد مخالفت مردم فزونی گرفت. شاه ناگزیر برای کاهش دامنۀ مخالفت ها در چهارم بهمن عازم قم گردید. امام خمینی از قبل با پیشنهاد استقبال مقامات روحانی از شاه بشدت مخالفت نمود، و حتی خروج از منازل و مدارس را در روز ورود شاه به قم تحریم کرد. تأثیر این تحریم چنان بود که نه تنها روحانیون و مردم قم بلکه تولیت آستانۀ مقدسه حضرت معصومه در این شهر ـ که مهمترین منصب حکومتی تلقی می شد ـ نیز به استقبال شاه نرفت و همین امر سبب عزل او گردید. شاه در سخنرانی خود در جمع تعدادی از کارگزاران رژیم و عواملی که به همراه او از تهران به قم آورده بودند، خشم خود را با رکیک ترین عبارات علیه روحانیت و مردم ابراز نمود. دو روز بعد رفراندوم غیرقانونی در شرایطی که بجز کارگزاران رژیم کسی دیگر در آن شرکت نداشت، برگزار شد. رسانه های رژیم با پخش مکرر تلگراف های تبریک مقامات امریکا و دول اروپایی سعی داشتند تا رسوایی عدم مشارکت مردم در رفراندوم را مخفی نگاه دارند. امام خمینی با سخنرانی ها و بیانیه های خویش همچنان به افشاگری دست می زد. از آن جمله اعلامیه ای بسیار تند و در عین حال مستدل تنظیم نمود که به اعلامیه 9 امضایی معروف و منتشر گردید و در آن ضمن برشماری اقدامات خلاف قانون اساسی شاه و دولت دست نشانده وی، سقوط کشاورزی و استقلال کشور و ترویج فساد و فحشا به عنوان نتایج قطعی اصلاحات شاهانه پیش بینی شده بود.
با پیشنهاد امام خمینی عید باستانی نوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژیم تحریم شد. در اعلامیه حضرت امام پیام به علما و روحانیون – اعلام عزای عمومی در نوروز از انقلاب سفید شاه به انقلاب سیاه تعبیر و همسویی شاه با اهداف امریکا و اسرائیل افشا شده بود.
واقعه مدرسه فیضیه
شاه در مورد آمادگی جامعه ایران برای انجام اصلاحات امریکا به مقامات واشنگتن اطمینان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفید نهاده بود. مخالفت علما برای وی بسیار گران می آمد.تبلیغات وسیعی علیه روحانیت و امام خمینی آغاز شد. شاه تصمیم به سرکوبی قیام داشت. روز دوم فروردین 1342 که مصادف با شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) بود مأمورین مسلح رژیم با لباس مبدل اجتماع طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه را بر هم زدند و متعاقب آن نیروهای پلیس با سلاح گرم، وحشیانه به مدرسه فیضیه یورش بردند و به کشتار و جرح طلاب پرداختند. همزمان مدرسه دینی طالبیه تبریز نیز مورد هجوم مأمورین دولتی قرار گرفت. در پی این حوادث، منزل امام خمینی در قم هر روز شاهد حضور گروه های زیادی از نیروهای انقلابی و مردم خشمگینی بود که برای ابراز همدردی و حمایت علما و دیدن آثار جنایت رژیم به قم می آمدند.
حضرت امام در روز 13 فروردین 1342 اعلامیه معروف خود راتحت عنوان «شاه دوستی یعنی غارتگری» منتشر ساخت. در این اعلامیه که یکی از تندترین بیانیه های سیاسی امام خمینی است، رژیم شاه به محاکمه کشیده شده و در پایان آن تأکید شده بود که در این شرایط تقیه حرام است و اظهار حقایق واجب (ولو بلغ ما بلغ).
پیام به علمای تهران (استیضاح اسداللّه عَلم)
شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر امریکا اصرار می ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالت های امریکا و خیانت های شاه پافشاری داشت.
دستگیر امام خمینی
سال 1342 با تحریم مراسم عید نوروز آغاز و با خون مظلومین فیضیه خونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر امریکا اصرارمی ورزید و امام خمینی بر آگاه کردن مردم و قیام آنان در برابر دخالت های امریکا و خیانت های شاه پافشاری داشت. در چهارده فروردین 1342 آیت اللّه العظمی حکیم از نجف طی تلگرافهایی به علما و مراجع ایران خواستار آن شد که همگی به طور دسته جمعی به نجف هجرت کنند.این پیشنهاد برای حفظ جان علما و کیان حوزه ها مطرح شده بود. رژیم شاه با دست زدن به اقداماتی خشم خود را از جانبداری علمای نجف وکربلا و آیت اللّه حکیم در حمایت از قیام علمای ایران ابراز نمود. رژیم شاه برای ایجاد رعب و جلوگیری از پاسخگویی علما به تلگراف آیت اللّه حکیم، نیروهای نظامی را به قم گسیل داشت و همزمان هیأتی را برای ابلاغ پیام تهدیدآمیز شاه به منزل مراجع تقلید فرستاد. امام خمینی از پذیرش این هیأت امتناع ورزید. و بدون اعتنا به این تهدیدها، پاسخ تلگراف آیت اللّه العظمی حکیم را ارسال نموده و در آن تأکید کرده بود که هجرت دسته جمعی علما و خالی کردن حوزۀ علمیۀ قم به مصلحت نیست سندهای صحیفه امام شامل سخنرانی در جمع بازاریان تهران – لزوم لغو لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی
امام خمینی در پیامی (به تاریخ 12/2/1342) به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه بر همراهی علما و ملت ایران در رویارویی سران ممالک اسلامی و دول عربی با اسرائیل غاصب تأکید ورزید و پیمانهای شاه واسرائیل را محکوم کرد و در سخنرانی خود در اجتماع مردم، با اشاره به همین قضیه از شاه به عنوان«مردک»! یاد کرد و با شجاعت از شخص شاه به عنوان عامل اصلی جنایات و هم پیمان با اسرائیل یاد کرد و مردم را به قیام فرا خواند. و شدیداً ازسکوت علمای قم و نجف و دیگر بلاد اسلامی در مقابل جنایات تازۀ رژیم انتقاد کرد. سندهای صحیفه امام شامل سخنرانی در جمع روحانیون قم -ارزیابی قیام ملت
ماه محرّم 1342 که مصادف با خرداد بود فرا رسید. امام خمینی این فرصت را برای دعوت مردم به قیام علیه رژیم مستبد شاه غنیمت شمرد. روز عاشورا جمعیت صدهزار نفری در تهران با داشتن عکس هایی از امام به تظاهرات پرداختند و در مقابل کاخ مرمر محل استقرار شاه- برای اوّلین بار در پایتخت شعار «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند. روزهای بعد نیز در دانشگاه و بازار و مقابل سفارت انگلیس تظاهرات گسترده ای در حمایت از قیام امام برپا بود.
امام خمینی عصر عاشورای سال 1383 هجری قمری (13 خرداد 1342 شمسی) در مدرسه فیضیه نطق تاریخی خویش را که آغازی بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد.
سخنرانی در جمع روحانیون و اهالی قم – شاه و اسرائیل، اساس گرفتاریها
سخنان امام خمینی همچون پتکی بر روح شاه که جنون قدرت و تکبر فرعونی او زبانزد خاص و عام بود فرود آمد. شاه فرمان خاموش کردن صدای قیام را صادر کرد. نخست جمع زیادی از یاران امام خمینی در شامگاه 14 خرداد دستگیر و ساعت سه نیمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها کماندوی اعزامی از مرکز، منزل حضرت امام را محاصره کردند و ایشان را در حالی که مشغول نماز شب بود دستگیر و سراسیمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زندانی کردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. امام خمینی پس از نوزده روز حبس در زندان قصر به زندانی در پادگان نظامی عشرت آباد منتقل شد.
امام خمینی در حبس از پاسخ گفتن به سؤالات بازجویان، با شهامت و اعلام اینکه هیأت حاکمه ایران و قوه قضاییه آن را غیر قانونی و فاقد صلاحیت می داند، اجتناب ورزید. حضرت امام در سلول انفرادی پادگان عشرت آباد نیز فرصت را از دست نداد و به مطالعه کتب تاریخ معاصر و از آن جمله تاریخ مشروطیت ایران و کتابی از آثار جواهر لعل نهرو پرداخت. پس از دستگیری امام خمینی اعتراضات گسترده ای از سوی روحانیت و اقشار مختلف مردم از سراسر کشور آغاز و خواستار آزادی رهبر خویش شدند. جمعی از علمای برجسته کشور به نشانه اعتراض به تهران هجرت کردند. بیم سوء قصد به جان رهبر انقلاب واکنش گسترده ای در مردم برانگیخته بود. تعدادی از علمای مهاجر در جریان یورش مأمورین ساواک دستگیر و برای مدتی زندانی شدند.
واقعه 15 خرداد 1342
خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند.
نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچه ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این دو تن بعد از چندی دستگیر و در 11 آبان 1342 تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند.
نزدیکترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأمورین سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی» .سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازی های گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.
علم، نخست وزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه می نویسد:
اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت می کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط می کرد. در آن موقع حتی این را به شما [شاه ] عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه می توانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید! (گفتگوهای من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم.)
روز 15 خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علیرغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید.
پانزده خرداد 42 مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران بود. شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه، و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد.
سستی ادعاهای شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچ گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهای ایران در نوشته ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه های شوروی از وقایع پانزده خرداد می پرداختند. حزب کمونیست شوروی، قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه می دانست. ادعای کذب دیگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نیز علیرغم تلاش و دسیسه ساواک هیچ گاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام عیار قیام پانزده خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه اَنگها نمی توانست کمترین لطمه ای بدان وارد سازد.
با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز پانزده خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد.
آزادی از زندان امام خمینی
شاه که وقایع پانزده خرداد را لطمه ای به ثبات و تضمین های داده شده به امریکا می دید، درصدد بود تا این وقایع را کم بها و اوضاع را کنترل شده و عادی جلوه دهد. از سوی دیگر خشم مردم از ادامه بازداشت امام رو به فزونی بود. از این رو رژیم ناگزیر شد در تاریخ 11 مرداد 1342 حضرت امام را از بازداشتگاه به منزلی تحت محاصره نیروهای امنیتی در منطقه داوودیه تهران منتقل نماید. مردم تهران به محض اطلاع از انتقال رهبر، به سمت داوودیه سرازیر شدند. ساعاتی از ازدحام جمعیت نگذشت که رژیم ناگزیر از پراکندن جمعیت و محاصره علنی منزل، توسط نیروهای نظامی گردید.
عصر 13 مرداد، روزنامه های رژیم شاه خبری جعلی را مبنی بر تفاهم مراجع تقلید با مقامات دولتی منتشر ساختند. اطلاع از خبر و تکذیب آن خبر برای امام خمینی ممکن نبود. اما علمای وقت با انتشار بیانیه هایی هر گونه تفاهم را تکذیب کردند. در این میان اطلاعیه آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره) بسیار تند و افشاگرانه و مؤثر بود. پس از این وقایع، امام خمینی تحت الحفظ مأموران رژیم به منزلی واقع در محله قیطریه تهران منتقل شد و تا روز آزادی و بازگشت به قم در 15 فروردین سال 43 در همین محل محاصره شده اقامت داشت.
رژیم شاه در آغاز سال 1343 با این تصور که شدت عمل در ماجرای قیام پانزده خرداد مردم را متنبه و مبارزین را وادار به سکوت کرده است، کوشش داشت تا وقایع سال گذشته را فراموش شده جلوه دهد. در شامگاه 16 فروردین 43 بدون اطلاع قبلی، امام خمینی آزاد و به قم منتقل می شود.
به محض اطلاع مردم، شادمانی سراسر شهر را فرا می گیرد و جشنهای باشکوهی در مدرسه فیضیه و شهر به مدت چند روز برپا می شود. سه روز از آزادی امام نمی گذرد که نطق انقلابی آن حضرت در تفصیل قیام پانزده خرداد مهر بطلانی بر همه تصورات و تبلیغات رژیم می زند.
سخنرانی در جمع دانشجویان و طلاب – مخالفت روحانیت با انقلاب سفید
رهبر انقلاب در نطق دیگر خویش گزارش روزنامه ها مبنی بر تفاهم ایشان با رژیم را انکار می کند.
تحلیل بردن نیروهای مبارز در حوزه علمیه از طریق ایجاد اختلاف بین علما و مراجع، ترفندی بود که ساواک پس از آزادی امام خمینی در پی آن بود. امام با آگاهی از این توطئه در نطق تاریخی خود در مسجد اعظم قم این توطئه را افشا کرد.
سخنرانی در جمع اقشار مردم – خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما
اولین سالگرد قیام پانزده خرداد در سال 1343 با صدور بیانیه مشترک امام خمینی و دیگر مراجع تقلید اعلامیه مشترک آیات عظام به مناسبت سالگرد قیام خرداد و بیانیه های جداگانه حوزه های علمیه، گرامی داشته شد و به عنوان روز عزای عمومی معرفی شد.
تبعید امام به ترکیه
پرتال امام خمینی(س): سحرگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ ه. ش. دوباره کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند. شگفت آنکه وقتِ بازداشت، همانند سال قبل مصادف با نیایش شبانه امام خمینی بود. حضرت امام بازداشت و به همراه نیروهای امنیتی مستقیماً به فرودگاه مهرآباد تهران اعزام و با یک فروند هواپیمای نظامی که از قبل آماده شده بود، تحت الحفظ مأمورین امنیتی و نظامی به آنکارا پرواز کرد. عصر آن روز ساواک خبر تبعید امام را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در روزنامه ها منتشر ساخت. علی رغم فضای خفقان، موجی از اعتراض ها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطیلی طولانی مدت دروس حوزه ها و ارسال تومارها و نامه ها به سازمان های بین المللی و مراجع تقلید جلوه گر شد.
چکیده
آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز در روز تبعید امام بازداشت و زندانی شد و پس از چندی در ۱۳ دیماه ۱۳۴۳ به ترکیه نزد پدر تبعید گردید. دوران تبعید امام در ترکیه بسیار سخت و طاقت فرسا بود. حضرت امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود. اما هیچ یک از فشارهای روانی و جسمی نتوانست آن حضرت را وادار به سازش کند. محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس آنکارا (اتاق ۵۱۴ ـ طبقه ۴) بود. فردای آن روز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورک منتقل کردند. چند روز بعد (۲۱ آبان ۱۳۴۳) برای منزوی تر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباطی، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا نقل مکان دادند.
در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشت.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید. در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات امریکاپسند زد. رژیم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از سوی آنان برای کسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وی موافقت نماید. در این مدت امام خمینی طی چند نامه به منسوبین خویش و علمای حوزه به صورت رمز و اشاره و در قالب دعا، استواری خود در مبارزه را یادآور شده و همچنین خواستار ارسال کتابهای دعا و کتب فقهی شدند. اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب تحریرالوسیله – جلد اول را آغاز کند. در این کتاب که حاوی فتاوای فقهی امام خمینی است، برای نخستین بار در آن روزها، احکام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز به عنوان تکالیف شرعیِ فراموش شده مطرح گردیده است.
بورسا، از شهرهای بزرگ ترکیه و نخستین تبعیدگاه امامخمینی، آبان ۱۳۴۳.
چگونگی و چرایی تبعید امام به ترکیه
در پی تصویب لایحه مصونیت قضایی نظامیان و مستشاران آمریکایی مشهور به کاپیتولاسیون، امامخمینی در آبان ۱۳۴۳ طی اطلاعیهای تصویب آن لایحه را محکوم کرد و آن را مخالف اسلام و قرآن و قانون اساسی شمرد.ایشان بیگانگان بهویژه آمریکا را عامل بدبختی ملت ایران و همه ملتهای مسلمان جهان دانست و از مردم، علما و همه رهبران دینی جهان خواست که در برابر این اعمال سکوت نکنند.ایشان برای افشای خیانت محمدرضا پهلوی اعلام کرد در روز چهارم آبان سخنرانی خواهد کرد. مقامات دولتی وقتی از این تصمیم ایشان باخبر شدند، شخصی به نام حسن مستوفی را به قم فرستادند که امامخمینی را از این کار بازدارد، اما ایشان حاضر به دیدار با او نشد. مستوفی در دیدار با سیدمصطفی خمینی درخواست کرد امامخمینی از حمله به آمریکا خودداری کند و وی در پاسخ او خاطرنشان کرد ایشان طبق وظیفه عمل میکند.امامخمینی در روز چهارم آبان در جمع طلاب، دانشگاهیان و دیگر اقشار مردم سخنرانی مفصلی در خانه خود در محله یخچال قاضی کرد و به تشریح لایحه و تبیین محتوای آن پرداخت که سبب شور و تحرک حوزههای علمیه و مردم شد.
رژیم پهلوی که تجربه واقعه پانزده خرداد ۱۳۴۲ را داشت و میدانست با زندان و شکنجه نمیتواند از اعتراضهای مردم بکاهد، تصمیم گرفت رهبری این اعتراضها را از مردم جدا و تبعید کند. در پی این تصمیم در شب سیزدهم آبان ۱۳۴۳ کماندوهای مسلح، خانه امامخمینی را در قم محاصره و ایشان را به فرودگاه مهرآباد منتقل کردند و از آنجا با هواپیمای نیروی هوایی ارتش همراه با دو نیروی امنیتی به ترکیه فرستادند و این در روز سیزدهم آبان خبر آن از مطبوعات و رادیو به آگاهی مردم رسید. سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نیز طی بیانیهای رسمی تبعید امامخمینی را به ترکیه تأیید و علت آن را اقدام ایشان علیه منافع و امنیت ملی اعلام کرد، اما امامخمینی در داخل هواپیما خطاب به سرهنگ افضلی که ایشان را همراهی میکرد، علت تبعیدش را دفاع از استقلال وطن برشمرد. این تبعید واکنشهایی را در پی داشت.
شهر بورسا
جمهوری ترکیه دو قاره اروپا و آسیا را به هم پیوند میدهد و در جنوب شرقی اروپا و جنوب غربی آسیا واقع شده است. ترکیه با مساحت ۷۷۹۴۵۴ کیلومتر مربع شامل دو جزیره است: شبهجزیره آناتولی که ۹۷ درصد خاک ترکیه را تشکیل میدهد (آسیای صغیر) و در قاره آسیا واقع شده و شبهجزیره دوم به نام تراس شرقی که سهدرصد از خاک ترکیه را در قسمت اروپایی این کشور تشکیل میدهد. این دو شبهجزیره با دریای مرمره از یکدیگر جدا شدهاند. این دریا از سمت شمال با تنگه بسفر به دریای سیاه و از سمت جنوب از طریق تنگه داردانل به دریای اژه متصل میشود. این دو تنگه دارای اهمیت راهبردیاند. ترکیه با کشورهای بلغارستان، یونان، روسیه، قبرس، ایران، سوریه، عراق، گرجستان و ارمنستان همسایه است. این کشور ۷۶ میلیون جمعیت دارد و دارای موقعیت راهبردی خوبی است. ۷۵ درصد از مردم آن اهل سنت و پانزده درصد هم علویاند. برخی از علویها جمعیت خود را بیستمیلیون نفر میدانند. جمعیت شیعیان ترکیه نیز بیش از سهمیلیون نفر گزارش شده است (اوزگوندوز) زبان رسمی ترکیه «ترکی» است. در گذشته خط آنان عربی بوده که پس از اعلام جمهوری در سال ۱۹۲۳م/ ۱۳۰۲ش به خط لاتین تغییر یافته است.
بورسا شهری قدیمی و نخستین پایتخت امپراتوری عثمانی است و امپراتوران این سلسله مجموعهای از مدارس، مساجد، آرامگاهها و یادمانهای تاریخی را در آن بر جای گذاشتهاند. این شهر در بخش جنوب منطقه مرمره ترکیه و در ۴۶۰ کیلومتری آنکارا واقع شده است و چهارمینشهر بزرگ ترکیه است. بورسای امروزی شهری مدرن و مرکز عمده سرمایهگذاری صنعتی، تجاری، فرهنگی و توریستی است؛ با این حال بورسا تا حدودی فضا و روحیه قدیمی خود را حفظ کرده و موقعیتی ممتاز در میان شهرهای ترکیه دارد.
تبعید به ترکیه
با ورود امامخمینی به آنکارا مأموران امنیتی ترکیه ایشان را به هتل بلوار پالاس در ۳۵ کیلومتری آنکارا بردند و پس از آن در روز بعد به یکی از ساختمانهای فرعی خیابان آتاترک به نام «فتوتم» منتقل کردند. علت این تغییر، کنجکاوی خبرنگاران داخلی و خارجی برای کشف ساختمان محل سکونت ایشان بود. مقامات ترکیه پس از تغییرهای پیاپی محل اقامت امامخمینی، سرانجام در ۲۱ آبان ایشان را به شهر بورسا منتقل کردند و در جنوب آن شهر اسکان دادند. امامخمینی در مدت اقامت در بورسا در خانه یکی از رؤسای امنیتی آن شهر به نام علیبیگ زندگی میکرد. خود علیبیگ نیز در کنار محل مسکونی امامخمینی اقامت داشت و همیشه و همه جا ایشان را همراهی میکرد. در این مدت امکان هر گونه اقدام سیاسی از امامخمینی سلب شده و محل سکونت ایشان سری بود و به هیچکس اجازه دیدار با ایشان را نمیدادند. ایشان در مدت اقامت در بورسا تحت مراقبت مستقیم مأموران اعزامی از ایران و نیروهای امنیتی ترکیه قرار داشت.[۲۱] ایشان از پوشیدن لباس روحانیت در ترکیه محروم بود و عکسهایی تاریخی از ایشان و فرزندشان سیدمصطفی بدون لباس روحانیت در ترکیه وجود دارد. انتخاب ترکیه برای تبعید امامخمینی تصادفی نبوده و برای آن علتهایی ذکر شده است.
اقدامات امامخمینی در بورسا
امامخمینی یازده ماه در ترکیه، بیشتر آن در شهر بورسا، تبعید بود (از سیزدهم آبان ۱۳۴۳ تا سیزدهم مهر ۱۳۴۴) و سپس به عراق منتقل شد. در مدت اقامت ایشان برخی از نکات قابل ملاحظه است:
نامهها
امامخمینی با ورود به آنکارا، طی تلگرامی خبر سلامتی خود را به فرزند خود سیدمصطفی مخابره کرد. ایشان در نامهای دیگر به وی، اقوام و خویشان را به صبر جمیل و بیتابینکردن سفارش و فرزند خود را به خوشرفتاری با مادر، خواهران، برادر و بستگان توصیه کرد و یادآور شد با اینکه مقامات امنیتی اجازه دادهاند که خانواده نیز به ترکیه بیاید، ولی مصلحت نیست. ایشان در این نامه دربارهٔ وضعیت سوخت زمستان مردم و طلبهها تأکید کرد و متذکر شد زغال تهیه و میان آنان تقسیم کنند. ایشان کتاب مفاتیح الجنان، صحیفه سجادیه، مکاسب و حواشی آن و مقداری لوازم شخصی خواسته بود که فرستاده شود.
امامخمینی در نوزدهم آبان در نامهای مشابه سیدمصطفی را وکیل تامالاختیار و وصی خود قرار داد و در ۲۳ همان ماه دو روز پس از استقرار در بورسا نامه دیگری به وی نوشت و در آن کتابها و برخی از لوازم را از او خواست و تأکید کرد برای نجات ایشان به کسی متوسل نشوند. ایشان در زمان اقامت در آنکارا و بورسا، پانزده نامه برای بستگان، دوستان و در پاسخِ برخی از نامههای علما فرستاد در دی ۱۳۴۳ در پاسخ به تلگرام سیدشهابالدین مرعشی نجفی و حسینعلی منتظری، خبر سلامتی خود را از ترکیه اعلام و دربارهٔ غیبت خود در میان حوزه علمیه و مردم ایران، ابراز نگرانی کرد.
دیدارها
پس از تبعید امامخمینی، علمای قم و تهران در صدد برآمدند از محل زندگی و سلامتی ایشان با خبر شوند. در ۲۱ آبان ۱۳۴۳ سیداحمد خوانساری از مراجع تهران، حسین تنکابنی و میرزااحمد آشتیانی از علمای برجسته تهران در خانه آشتیانی گردهم آمدند. قدس نخعی وزیر دربار نیز به درخواست آنان در این جلسه شرکت کرد. در این جلسه پیشنهاد شد نمایندهای از سوی علما به ترکیه برود و محل زندگی امامخمینی را از نزدیک ببیند و مشکلات ایشان را برطرف کند. برای انجامدادن این مأموریت پیشنهاد کردند سیدمرتضی پسندیده، برادر امامخمینی، به ترکیه برود. دربار که با اعتراضهای گوناگون روبهرو بود با اصل پیشنهاد موافقت، ولی با اعزام پسندیده مخالفت کرد؛ با این بهانه که ممکن است امامخمینی به واسطه برادرش پیامی به ایران، بفرستد؛ از اینرو پیشنهاد شد سیدفضلالله خوانساری داماد سیداحمد خوانساری به ترکیه برود که پذیرفته شد. خوانساری در ۲۹ آذر ۱۳۴۳ وارد استانبول شد و در «پارک هتل» اسکان یافت. فردای آن روز امامخمینی را از بورسا به استانبول آوردند؛ زیرا ساواک نمیخواست ایشان در بورسا شخصیتی برجسته جلوه کند و عدهای به دیدن ایشان بیایند. امامخمینی و خوانساری چند جلسه با هم دیدار کردند و هر دو متوجه بودند که سخنان آنان ضبط میشود. در این دیدار امامخمینی از بازداشت سیدمصطفی آگاه شد. پس از آن امامخمینی و خوانساری از مساجد معروف استانبول ازجمله مسجد ایاصوفیا دیدن کردند.
سیدفضلالله خوانساری در بیستم شعبان برابر با چهارم دی نامهای به نصرالله خلخالی در نجف فرستاد و سلامتی امامخمینی را به ایشان اطلاع داد.[۳۳] امامخمینی نیز نامهای در ۲۸ شعبان برابر با دوازدهم دی برای خلخالی فرستاد. سیدجعفر خوانساری نیز به نمایندگی از پدرش سیداحمد خوانساری با امامخمینی دیدار کرد. در ۲۲ خرداد سال ۱۳۴۴ نیز محمدعلی صفایی و سیدمهدی گلپایگانی بنا به دستور سیدمحمدرضا گلپایگانی، در استانبول با امامخمینی دیدار کردند. ایشان در این دیدار با لباس محلی روحانیان ترکیه حاضر شد که صفایی با دیدن این صحنه بسیار متأثر شد. با گذشت ده ماه از تبعید امامخمینی عبدالجلیل جلیلی و مصطفی جلیلی نیز به نمایندگی سیدکاظم شریعتمداری، در استانبول با امامخمینی دیدار کردند. احمد صابری همدانی به هنگام تبعید امامخمینی به ترکیه، در استانبول امام جماعت مسجد ایرانیان بود. صابری نامهای به ایشان نگاشت و اجازه خواست به دیدار ایشان برود. امامخمینی ضمن دعا یادآور شد ممکن است این دیدار برای صابری مشکلاتی داشته باشد و مردم را از خدمات و تبلیغات او محروم کند؛ بنابراین اجازه نداد.
در مدت تبعید امامخمینی در ترکیه، علما و دوستداران و مقلدان نامههای زیادی برای ایشان فرستادند. ازجمله آنها نامه جالب توجه سیدمحمدرضا سعیدی است که از تحویل آن به امامخمینی خودداری شد. سیدمحمدصادق لواسانی از دوستان نزدیک امامخمینی نیز از نجف به ترکیه رفت تا با ایشان دیدار کند که اجازه ندادند.
برنامهها
سرهنگ افضلی در آغاز ورود امامخمینی به ترکیه ضمن گزارش برنامه روزانه ایشان، از آموختن زبان ترکی یاد کرده است. امامخمینی در مدت اقامت در آنکارا از مأموران خواست که ایشان را به جاهای دیدنی و مراکز دینی شهر ببرند. طبق گزارش افضلی، امامخمینی در شانزدهم آبان حدود چهل دقیقه با اتومبیل از بخشهای قدیمی شهر آنکارا دیدن کرد و چند روز بعد هم به دیدن بلوار آتاترک رفت. ایشان بر مزار چهل نفر از علمایی که به مخالفت با آتاترک پرداخته و شهید شده بودند حضور یافت. همچنین روزهای جمعه به مسجدی در نزدیکی محل اقامتش برای شرکت در نماز جمعه میرفته و از سکوت و آرامش هزاران شرکتکننده در نماز به عظمت یاد کرده و لزوم تکریم مساجد را یادآور شده است. ایشان همچنین هر چندگاهی با ماشین به داخل شهر بورسا میرفت و از نزدیک با فرهنگ، آداب و رسوم این شهر آشنا میشد؛ ازجمله در یک نوبت از موزه تاریخی این شهر دیدن کرد و چنانکه خود خاطرنشان کرده، نامه تاریخی پیامبر اکرم(ص)، به پادشاه حبشه را در آن موزه مشاهده کرده است.
امامخمینی که در سالهای ۱۳۶۵–۱۳۶۷ق/ ۱۳۲۴–۱۳۲۶ بر وسیلة النجاة سیدابوالحسن اصفهانی حاشیه زده بود. در بورسا با حفظ متن کتاب وسیله، نگارش تحریر الوسیله را با واردکردن این حواشی در متن آغاز کرد.[۴۸] ایشان این کتاب را در نجف اشرف به پایان برد. پس از آنکه سختگیریها تا حدودی کاهش یافت، ارتباط با مردم نیز جزو برنامههای امامخمینی قرار گرفت. پذیرش دعوت اهالی منطقه و برخی از شیعیان برای صرف شام در یکی از جزایر از آن جمله بود. امامخمینی ضمن نامهای یادآور شده است دولت ایران میخواست ایشان را در تنگنا و فشار قرار دهد؛ ولی چنین نشد و مردم ترکیه محبت و احترام زیادی گذاشتند. با اینکه عوامل آمریکا در روزنامههای ترکیه علیه امامخمینی و قیام ایشان مطالبی مینوشتند، شخصیتهای علمی و فرهنگی ترکیه، مراتب علمی و اخلاقی و پاکی امامخمینی را میستودند. میزبان ایشان نیز در ترکیه در مصاحبهای با مجلهای دربارهٔ نظم و اخلاق و مواظبت ایشان بر ادای بهموقعِ نماز و پاکی و ارتباطات بسیار خوب ایشان حتی با کودکان مطالب زیادی بیان کرد.
تبعید سیدمصطفی خمینی
سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امامخمینی پس از تبعید ایشان، بازداشت و به زندان منتقل شد. رژیم پهلوی در هفتم دی ۱۳۴۳ پس از ۵۷ روز برای کاهش اعتراضات مردمی وی را از زندان آزاد کرد و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) به او پیشنهاد کرد به ترکیه برود و از پدرش دیدن کند. وی که با این سفر موافق بود، آن را به پس از دیدار با خانواده در قم موکول کرد؛ اما در قم با مشورت با علما به این نتیجه رسید که رژیم در صدد تبعید ایشان به ترکیه است؛ بنابراین از سفر داوطلبانه منصرف شد تا رژیم پهلوی او را به اجبار تبعید کند. ساواک هرچه کوشش کرد او را راضی به این سفر کند، نتیجه نگرفت؛ بنابراین در ۲۹ شعبان/ سیزدهم دی ۱۳۴۳ رئیس ساواک قم با مأموران خود در ساعت ۱۱/۴۵ سیدمصطفی را دستگیر و به ترکیه تبعید کردند. امامخمینی در نخستین دیدار خاطرنشان کرد که اگر سیدمصطفی به خواست خود به ترکیه آمده بود او را برگرداند.
سیدمصطفی با ورود به اقامتگاه امامخمینی پردهها و پنجرههایی که تا آن زمان باز نشده بود را باز کرد و در وضعیت غذایی ایشان نیز تغییراتی داد. وی در بورسا یار و همراه امامخمینی بود و در نگارش تحریر الوسیله با ایشان بحث میکرد و گاه سروصدای بحثها در بیرون از اتاق نیز شنیده میشد. وی در ۲۹ اسفند نامهای به سرهنگ علی چتنر از مأموران امنیتی ترکیه نوشت و خواهان بازگشت به ایران شد. هدف او منسجمکردن نیروهای انقلابی پیرو امامخمینی بود که احتمال از همپاشیدن آن میرفت. رژیم پهلوی از سیدمصطفی خمینی خواست شرایطی را بپذیرد؛ ازجمله اینکه در سیاست دخالت نکند. وی نیز برای امکان ورود به ایران آن را پذیرفت؛ ولی با این حال، اجازه بازگشت به او داده نشد.
فشارهای داخلی و خارجی، تظاهرات و تلاشهای دانشجویان خارج کشور برای آزادی امامخمینی، مشکلات امنیتی و روانی دولت ترکیه و افزایش فشارهای جامعه مذهبی ترکیه و از همه مهمتر تصور رژیم پهلوی از اینکه فضای ساکت و سیاستستیز آن روزها در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد خود عاملی بزرگ برای محدودکردن فعالیتهای امامخمینی خواهد بود و سبب شد در روز سیزدهم مهر ۱۳۴۴ امامخمینی به همراه فرزندش سیدمصطفی از ترکیه به عراق تبعیدگاه دومشان اعزام شوند.
تبعید امام خمینی به عراق
روز 13 مهر ماه 1344 حضرت امام به همراه فرزندشان آیت الله حاج آقا مصطفی از ترکیه به تبعیدگاه دوم یعنی کشور عراق، اعزام شدند. علل و انگیزه ها از تغییر محل تبعید امام، عمدتاً عبارت بودند از: فشارهای مداوم جامعه مذهبی و حوزه های علمیه داخل و خارج و تلاشها و تظاهرات دانشجویان مسلمان خارج کشور برای آزادی امام، تلاش رژیم شاه برای عادی جلوه دادن اوضاع و اقتدار و ثبات خویش به منظور جلب حمایت بیشتر امریکا، مشکلات امنیتی و روانی دولت ترکیه و افزایش فشارهای داخلی جامعه مذهبی ترکیه، و از همه مهمتر تصور رژیم شاه از اینکه فضای ساکت و سیاست ستیزِ آن ایام در حوزه نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد خود مانعی بزرگ برای محدود نمودن فعالیتهای امام خمینی خواهد بود.
امام خمینی پس از ورود به بغداد برای زیارت مرقد ائمه اطهار (ع) به شهرهای کاظمین، سامرا و کربلا شتافت و یک هفته بعد به محل اصلی اقامت خود یعنی نجف عزیمت کرد. استقبال پر شور طلاب و مردم از ایشان در شهرهای مذکور، خود بیانگر آن بود که برخلاف تصور رژیم شاه پیام نهضت پانزده خرداد در عراق و نجف نیز هوادارانی یافته است. گفتگوی کوتاه امام با نماینده اعزامی عبدالسلام عارف، رئیس جمهور عراق، و ردّ پیشنهاد مصاحبه رادیو ـ تلویزیونی از سوی امام، از همان آغاز ثابت کرد که او شخصیتی نیست تا اصالت مبارزه الهی خویش را وجه المصالحه رژیم های حاکم بر بغداد و تهران قرار دهد. این مشی استوار در تمام دوران اقامت امام در عراق باقی بود و از این جهت نیز امام خمینی یکی از نادر رهبران سیاسی جهان است که در اوج مشکلات و فشارها نیز حاضر به وارد شدن در زد و بندهای سیاسی معمول و مصالحه بر سر آرمانهای خویش نشد.
حضرت امام از قبل واقف بود که سخن گفتن از مبارزه و دعوت به قیام در آن فضا، کاری بی نتیجه است. او می بایست از نقطه ای آغاز کند که سالها قبل از قیام پانزده خرداد در ایران و حوزه قم کرده بود؛ یعنی اصلاح و تغییر تدریجی شرایط و تربیت و آموزش نسلی که پیام و آرمان او را دریابد.
نامه تشکر به آقای سید محمد علی دامغانی – ورود به نجف
از این رو امام خمینی سلسله درسهای خارج فقه خویش را با همه مخالفتها و کارشکنی های عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصاری (ره) نجف آغاز کرد، که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت.
مبانی متقن امام در فقه و اصول و تسلط ایشان بر رشته های معارف اسلامی بدان پایه بود که پس از اندک زمانی علی رغم کارشکنی های مرتجعین،حوزه درسی ایشان به عنوان یکی ازبرجسته ترین حوزه های درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیت شاگردان شناخته شد. جمع زیادی از طلاب ایرانی، پاکستانی، عراقی، افغانی، هندی و کشورهای حوزه خلیج فارس همه روزه از محضر درسی ایشان بهره می بردند. علاقه مندان به امام در حوزه های علمیه ایران قصد هجرت دسته جمعی به نجف را داشتند که با توصیه امام خمینی دایر بر لزوم پایداری و حفظ حوزه های ایران عملی نشد.
اما بسیاری از شیفتگان آن حضرت خود را به نجف رسانده بودند و بتدریج کانونی از تجمع انقلابیون معتقد به راه امام در نجف پدید آمد که همین جمع مسئولیت ابلاغ پیام های مبارزاتی امام را در آن سالهای خفقان برعهده داشت.
امام خمینی از بدو ورود به نجف با ارسال نامه ها و پیک هایی به ایران، ارتباط خویش را با مبارزین حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتی به پایداری در پیگیری اهداف قیام پانزده خرداد فرا می خواند.
پیام به حوزه های علمیه قم، مشهد و تهران – مقابله با رژیم شاه
با تبعید امام خمینی سیاه ترین دوران حکومت پلیسی شاه آغاز شد. ساواک ابزار قدرت مطلقه بود، بدان حد که حتی استخدام جزءترین کارمندان در مناطق دورافتاده نیز می بایست از تأیید سازمان امنیت بگذرد. اعترافات شاه در آخرین کتاب و مصاحبه هایش و نوشته های منسوبین دودمان پهلوی و امرای ارتش و سران رژیم که پس از سقوط سلطنت در ایران منتشر شد و همچنین اسنادی که از سفارت امریکا در ایران به دست آمد، جای هیچ گونه تردیدی باقی نمی گذارند که شاه و دربار نیز آلت دست و عامل بلااراده ای بیش نبوده و هدایت جریانات و فعل و انفعالات داخل دربار و رژیم شاه و حتی تعیین وزرا و امرای ارتش و تنظیم لوایح حساس نیز در سفارت امریکا و در مواردی، سفارت انگلیس صورت می گرفته است.
شاه چهار اسبه به سوی تمدن بزرگ خیالبافانه اش می تاخت. ترویج فرهنگ بیگانه، رواج هرزگی و بی بندوباری، غارت منابع ملی به وسیله صدها شرکت امریکایی و اروپایی در ایران، تخریب بنیانهای کشاورزی نسبتاً مستقل ایران، کوچاندن نیروهای مولد ایران به سمت حاشیه شهرها و تبدیل آنها به نیروهای بیکار و مصرف کننده، توسعه صنایع مونتاژ و وابسته و غیرضروری، تجهیز پایگاه های استراق سمع و جاسوسی و نظامی امریکا در ایران و در منطقه خلیج فارس، افزایش روابط تجاری و نظامی با امریکا و اسرائیل، تشکیل حزب درباری «رستاخیز»، برگزاری جشنهای افسانه ای دو هزار و پانصدمین سال سلطنت شاهان ایران، تغییر تاریخ رسمی کشور از مبدأ هجرت پیامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشی از آثار این تمدن بود.
با روی کار آمدن حزب بعث (26 تیرماه 1347) در عراق و دشمنی این حزب با حرکت های اسلامی، دشواریهای بیشتری فراروی نهضت امام خمینی پدید آمد، اما حضرت امام دست از مبارزه نکشید. اقامت ایشان در نجف و خیزش جهان اسلام در ماجرای نبرد اعراب و اسرائیل فرصتی را پدید آورد تا امام آرمانهای خویش را در سطحی وسیعتر مطرح سازد که همان احیای دین باوری در عصر دین ستیزی و بازیابی هویت و مجد و وحدت امت اسلامی بود و محدود به مبارزه با شاه در ایران نمی شد.
پیام به سران دولتهای اسلامی و ملل مسلمان – جنگ سوم اعراب واسرائیل
با اختلافات بین رژیم شاه و حزب بعث عراق در سال 1348 ه.ش. حزب بعث بسیار کوشید تا از دشمنی امام خمینی با رژیم ایران در آن شرایط بهره گیرد. از سوی دیگر شاه نیز مترصد کوچکترین بهانه ای بود تا استقلال نهضت امام را مخدوش جلوه دهد؛ اما امام خمینی با هوشمندی در مقابل دسیسه های هر دو رژیم ایستاد.
بیانات خطاب به فرماندار نجف – اقدامات رژیم عراق علیه انقلابیون
پس از امضای موافقت نامه 1975 در الجزایر بین شاه و صدام حسین (معاون وقت رئیس جمهور عراق) و پایان خصومتهای دو رژیم، شرایطی به مراتب دشوارتر از گذشته در مسیر مبارزات امام خمینی پدید می آورد؛ اما این موانع نمی توانستند امام را از ادامه جهادی که آغاز کرده است منصرف سازند. در همین زمان سفیر ایران در عراق طی گزارشی خطاب به سران رژیم شاه نوشته بود:
آیت الله خمینی در عراق ساکت ننشسته و شدیداً علیه رژیم فعالیت می کند. خواهشمند است دستوری در این زمینه صادر تا تکلیف روشن شود.
شاه در پاسخ به این گزارش با خشم نوشته بود: «برای چندمین بار گفتم این صدا را خفه کنید.»
امام خمینی که به دقت تحولات جاری جهان و ایران را زیر نظر داشت، از فرصت های به دست آمده نهایت بهره برداری را می کرد.
هجرت امام به فرانسه
نوفل لوشاتو، دهکدهای در حومه پاریس و محل اقامت امامخمینی از ۱۷ مهر تا ۱۲ بهمن ۱۳۵۷.
معرفی
نوفل لوشاتو دهکدهای ییلاقی در پانزده کیلومتری جنوب شهر ورسای فرانسه، در جاده ۶۸، حدود چهلکیلومتری پاریس قرار دارد و محلی آرام، خلوت، خوشمنظر و زیباست.
با اوجگیری مبارزات مردم ایران در سال ۱۳۵۷ و جلوگیری دولت عراق از فعالیتهای سیاسی امامخمینی و منع دولت کویت از ورود ایشان به کویت علیرغم داشتن ویزا، امامخمینی با مشورت فرزند خود سیداحمد خمینی تصمیم گرفت به پاریس برود که نیاز به ویزا نداشت. ایشان در جمعه ۱۴/۷/۱۳۵۷ با یک هواپیمای جمبوجت از بغداد به سوی پاریس حرکت کرد و در ساعت ۱۴:۲۰ به وقت محلی(۱۶:۵۰ به وقت تهران) در فرودگاه اورلی پاریس فرود آمد .سفر امامخمینی به پاریس بدون اطلاع دولت فرانسه و به صورت غیرمنتظره بود. والری ژیسکاردستن، رئیسجمهور وقت فرانسه، پس از بازگشت از برزیل، در ۱۷ مهر ۱۳۵۷ حکم اخراج امامخمینی را صادر کرد؛ ولی به دلیل ترس دولت ایران از شورش مردم اجرا نشد؛ با این حال، دولت فرانسه، محدودیتهایی برای ایشان در نظر گرفت. با توجه به این محدودیتها، امامخمینی در ۲۴ مهر در پیامی به جلالالدین فارسی اقامت در سوریه را مطرح کرد. پس از اقامت امامخمینی در فرانسه، در گزارشهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور ایران (ساواک) برخی گزارشها وجود دارد، از جمله درخواست ویزا از سوی ایشان از سفارت آمریکا که درست نیست و خود ساواک نیز در گزارشهای دیگر خود آن را تکذیب کرده است.
از سوی دیگر، در ۱۶ مهر تعدادی از شخصیتهای روحانی و سازمانها و انجمنها با فرستادن تلگرامهایی به رئیسجمهور فرانسه، خواستار مهماننوازی از امامخمینی شدند که مهمترین آنها، تلگرام سیدشهابالدین مرعشی نجفی بود.] در ۲۴ مهر، ۳۴۰ نفر از استادان دانشگاههای تهران و اصفهان و شیراز طی تلگرامی به رئیسجمهور فرانسه خواهان آزادی بیان برای امامخمینی شدند. محبوبیت امامخمینی و فشار افکار عمومی سبب شد مسئولان فرانسوی بدون اعلام رسمی، از محدودیتهای خود بکاهند. چهارصد ژاندارم، قویترین پلیس فرانسه، شبانهروز از محل اقامت امامخمینی حفاظت میکردند و در پی تهدیدهای گروههای طرفدار محمدرضا پهلوی موسوم به جبهه شاهی و کمیته دفاع از شاه، گارد امنیتی در اطراف خانه امامخمینی دوبرابر شد.
سخنگوی وزارت خارجه فرانسه در هفدهم آبان اعلام کرد شرایط اقامت امامخمینی در فرانسه (نوفل لوشاتو) نسبت به هنگام ورود تغییری نکرده و ایشان پناهنده سیاسی نیست. فرانسوا میتران، رهبر حزب سوسیالیست فرانسه در هجدهم آبان آزادی بیان امامخمینی را متناقض با قانون پناهندگان ندانست. محمدرضا پهلوی در دیدار با الکساندر دومرانش، رئیس سازمان جاسوسی فرانسه، در سیام آبان، عزیمت امامخمینی به لیبی یا سوریه را خطرناک خواند و ترجیح داد ایشان در پاریس بماند. وزارت کشور فرانسه در هشتم دی ۱۳۵۷ اعلام کرد امامخمینی پس از پایان دوره سهماهه اقامت توریستی در پاریس، اجازه اقامت در فرانسه را خواهد داشت.
انتخاب نوفل لوشاتو
امامخمینی پس از ورود به پاریس در محله کشان واقع در جنوب پاریس، ساختمان شماره ۲۴ خیابان پون رویال، در طبقه چهارم، در آپارتمانی که در اجاره احمد غضنفرپور بود و هنوز در آن ساکن نشده بود، اقامت گزید. روز دوم ورود ایشان به فرانسه عدهای از ایرانیان و دانشجویان ایرانی از سراسر اروپا برای دیدار با ایشان به پاریس آمدند؛ ولی به علت نبود مکان مناسب موفق به دیدار نشدند. امامخمینی در روز بعد، ۱۷ مهر در دیدار با آنان در پاریس، به علت یادشده تصریح کرد. در روز دوم اقامت، پس از مشورت با امامخمینی خانه همسر علی عسگری (یکی از دانشجویان مقیم پاریس) در دهکده نوفل لوشاتو برای اقامت ایشان در نظر گرفته شد. ساواک با اجاره خانهای در نزدیکی خانه امامخمینی در نوفل لوشاتو، به مراقبتهای خود از محل اقامت و فعالیتهای ایشان و اطرافیان تا حضورشان در فرانسه ادامه داد.
امامخمینی حدود ده روز در خانه همسر علی عسگری سکونت کرد. به سبب تنگی جا خانه دیگری اجاره شد که به علت ظواهر اشرافی امامخمینی با آن موافقت نکرد و خانهای در مقابل خانه همسر عسگری اجاره شد و خانواده امامخمینی به آن منتقل شدند. پس از انتقال خانواده ایشان از نجف به پاریس، در نوفل لوشاتو سه خانه در اختیار امامخمینی و همراهان قرار گرفت. در خانه کوچک شماره یک، ایشان با اعضای خانواده زندگی میکردند. خانه شماره دو (خانه همسر عسگری) که روبهروی خانه اول بود، مخصوص اجتماعات و اعضای دفتر بود و در آنجا نماز جماعت، دیدارها و سخنرانیها انجام میشد. خانه شماره سه جهت استراحت و خواب دانشجویان و دیگر مهمانان امامخمینی بود که برای دیدار ایشان میآمدند و اجازه داشتند ۴۸ ساعت در آنجا بمانند. به دلیل زیادی دیدارکنندگانِ و کمبود مکان استراحت در شب، هتلی نیز برای اسکان مهمانان اجاره شد. امامخمینی در نوفل لوشاتو نمازهای خود را شکسته میخواند؛ زیرا قصد ده روز نکرده و تصمیم داشت در نخستین فرصت ممکن به ایران برگردد؛ از اینرو از نوفل لوشاتو به سفر دستکم ۲۴ کیلومتر میرفت. ازجمله مکانهایی که برای این کار در نظر گرفته شده بود، شهر ورسای بود که کاخ قدیمی شاهان فرانسه در آنجا به پارک عمومی زیبایی تبدیل شده بود.
همراهان امامخمینی
افراد بسیاری در فرانسه همراه و مرتبط با امامخمینی بودند؛ ازجمله سیداحمد خمینی، شهابالدین اشراقی، اسماعیل فردوسیپور، ابوالفضل توکلیبینا، مهدی عراقی، سیدمحمد غرضی، ابراهیم یزدی، سیدابوالحسن بنیصدر، محسن سازگارا، صادق قطبزاده، سیدصادق طباطبایی، سیدحسین خمینی، سیدمحمود دعایی، جعفر شجونی، حسن حبیبی، محمدحسین املایی، سیدعلیاکبر محتشمیپور، هادی غفاری، سیدحمید روحانی، محمدعلی صدوقی، محمدعلی هادی نجفآبادی، سیدمحمود محتشمی، مصطفی کفاشزاده، حسن عابدی جعفری، محمد منتظری، سیدسراجالدین موسوی، مرضیه حدیدچی دباغ و سیدصادق موسوی.
شب دوم ورود امامخمینی به پاریس در جلسهای با حضور سیداحمد خمینی، فردوسیپور، یزدی، بنیصدر، قطبزاده، حبیبی و املایی، ایجاد «کمیته تصمیمگیری» تصویب شد تا دربارهٔ محل اقامت، ترجمه اعلامیهها، پیامها، سخنرانیها، مصاحبهها، ارتباطات تلفنی تقسیم کار کند و دربارهٔ چگونگی سفر امامخمینی اطلاعیه صادر کند. پس از تهیه نخستین اطلاعیه، دربارهٔ عنوان تشکیلات صادرکننده اطلاعیه اختلاف شد. امامخمینی پس از اطلاع از چنین تشکیلاتی، با آن مخالفت کرد و وجود طلبهای را پای تلفن کافی دانست. با اعلام سخنگوییِ برخی افراد از امامخمینی، ایشان اعلام کرد سخنگویی ندارد.
ابوالفضل توکلیبینا و مهدی عراقی مدیریت امور داخلی، کنترل رفت و آمدها، پذیرایی از مهمانان و تهیه غذا را بر عهده داشتند. مدیریت همراهان امامخمینی در بازگشت به ایران نیز بر عهده عراقی بود. محتشمیپور و فردوسیپور مسئول امور تلفنخانه بودند. امامخمینی پس از پیروزی انقلاب در دو دیدار با گروهی از کارکنان شرکت مخابرات، با اشاره به نقشی که کارکنان مخابرات در فراهمساختن امکان ارتباط ایشان با داخل ایران، بهرغم اعتصابها داشتند، از آنان تشکر کرده و کار آنان را خدمت بزرگی به پیشرفت نهضت شمرده است. اداره امور داخلی خانه امامخمینی بر عهده حدیدچی دباغ بود. وظیفه اصلی وی رعایت مسائل امنیتی و تهیه غذای امامخمینی بود. تعیین وقت دیدار شخصیتها با امامخمینی بر عهده ابراهیم یزدی بود. یک گروه پانزده تا شانزده نفره از دانشجویان ایرانی خارج از کشور، تمام روزنامههای معتبر و خبرگزاریها را مطالعه و اخبار مربوط به ایران را جمعآوری و گزارشی سیاسی تهیه میکردند که در ساعت نه صبح در اختیار امامخمینی قرار میگرفت. محمد منتظری چاپ و تکثیر مصاحبهها و پیامهای امامخمینی را بر عهده داشت.
برنامهها و فعالیتها
برنامههای امامخمینی در نوفل لوشاتو، افزون بر نماز جماعت و تهجد شبانه و یک ساعت قدمزدن، سخنرانی، مصاحبه با رسانههای دیداری، شنیداری و نوشتاری، پیام، نامه، دیدار و مذاکره با شخصیتهای ایرانی و غیر ایرانی بود. ایشان که در پاسخ به یک خبرنگار خاطرنشان کرده است که روزی شانزده ساعت در نوفل لوشاتو کار میکند، ازجمله مصاحبه، مذاکره، سخنرانی، خواندن گزارشهای آمادهشده، بررسی نامهها و تلگرامها و گاه پاسخدادن به آنها، با همین برنامهها انقلاب را هدایت میکرد. تعیینشورای انقلاب، کمیته سوخت و کمیته تنظیم اعتصابها از اقدامهای ایشان بود. حجم دیدارها و گفتگوها آنقدر زیاد بود که جلدهای چهارم و پنجم و بخشی از جلدهای سوم و ششم صحیفه امام به گزارش محتوای این دیدارها اختصاص یافته است. امامخمینی صبحها بهتنهایی مدتی قدم میزد و اینکه ابراهیم یزدی گفته است با ایشان قدم میزده، خلاف واقع است. در وقت مناسببودن هوا نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا در حیاط خانه در زیر چادر برپا میشد و امامخمینی چند دقیقه زودتر میآمد و در کنار درخت سیب به سؤالهای مردم پاسخ میداد و پس از مدتی نماز مغرب و عشا را در اتاق فوقانی برگزار میکرد و پس از آن سخنرانی داشت. ایشان در نوفل لوشاتو ۶۵ سخنرانی، ۱۱۷ مصاحبه با رسانهها، ۴۱ پیام، دیدارها و گفتگوهای بسیاری با رجال سیاسی و روحانی ایرانی و مقامات یا نمایندگان کشورهای خارجی و رهبران نهضتهای اسلامی جهان و ۲۷ نامه به افراد حقیقی و حقوقی داشت.
سخنرانی
نخستین سخنرانی امامخمینی در هفدهم مهر در جمع عدهای از ایرانیان و دانشجویان ایرانی در نخستین محل سکونت امامخمینی در پاریس (محله کشان) بود. دیگر سخنرانیهای ایشان در نوفل لوشاتو در زیر چادری نصبشده در حیاط برگزار میشد و آخرین سخنرانی ایشان در هشتم بهمن بود. ایشان در آغاز، هر شب سخنرانی میکرد، سپس هفتهای دو شب و سپس شبهای جمعه و بعد از ظهرهای یکشنبه. در آغاز ورود ایشان به نوفل لوشاتو طرفداران نهضت آزادی سخنان ایشان را از نوار پیاده میکردند و با امضای نهضت آزادی به چاپ میرساندند. با ورود توکلیبینا و عراقی به نوفل لوشاتو و به دست گرفتن مدیریت آنجا، گروهی از دانشجویان ایرانی در آمریکا که به پاریس آمده بودند، مسئول تکثیر نوارها شدند.
مصاحبهها
در آغاز ورود امامخمینی به پاریس، دولت فرانسه ایشان را از فعالیتهای سیاسی منع کرد و ایشان مصاحبهای با رسانههای خبری نداشت تا اینکه با پیگیری صادق قطبزاده روزنامه فیگارو، از روزنامههای نزدیک به دولت ژیسکاردستن و مؤثر در حکومت فرانسه، نخستین مصاحبه با امامخمینی را با عنوان مذاکره در ۲۲/۷/۱۳۵۷ منتشر کرد و این موجب شد در عمل مصاحبه آزاد شود در این مصاحبه ایشان اسلام را موافق پیشرفت و ترقی خواند و مخالفت خود را با رژیم سلطنتی اعلام کرد و جایگزین آن را جمهوری اسلامی نامید و در پی آن، مصاحبههای متعدد با خبرگزاریها، رادیو تلویزیونها، روزنامهها و مجلات کشور فرانسه و آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی، آسیایی و آفریقایی انجام شد در این روزها ساواک از طریق همکاری با سرویسهای جاسوسی خارجی سعی داشت با استفاده از پوشش خبرنگاران خارجی به اهداف و برنامههای امامخمینی پی ببرد و این امر از نگاه تیزبین ایشان دور نماند و چنانچه مورد مشکوکی را تشخیص میداد از مصاحبه خودداری میکرد؛ چنانکه به این نکته از قول سرویس اطلاعاتی فرانسه اشاره شده است. در برخی اسناد ساواک با اشاره به مصاحبه امامخمینی در ۲۶/۷/۱۳۵۷ با خبرگزاری آسوشیتدپرس ادعا شده چون آمریکا به ایشان اجازه ورود به آن کشور را نداده به کارتر رئیسجمهور آمریکا بد و بیراه گفته است. این موضوع با اینکه چند بار در اسناد ساواک تکرار شده ولی درست نیست؛ زیرا امامخمینی پس از مصاحبه با روزنامه فیگارو در ۲۲/۷/۱۳۵۷ که در ۲۶ همان ماه منتشر شد تا پایان مهر مصاحبه دیگری نداشته است. افزون بر این ساواک نیز این موضوع را در گزارشهای دیگر خود تکذیب کرده است.
دیدارها و گفتگوها
امامخمینی افزون بر دیدار عمومی در هر شب، دیدارهایی خصوصی نیز با شخصیتهای مذهبی و سیاسی از ایران و دیگر کشورها داشت. برخی شخصیتهای مذهبی ـ سیاسی ایرانی که با ایشان دیدار کردند عبارتاند از: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، سیدمحمد حسینی بهشتی، محمد صدوقی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، حسینعلی منتظری، محیالدین انواری، ناصر میناچی، مهدی بازرگان، کریم سنجابی، داریوش فروهر، عزتالله سحابی، حسن نزیه و سیدجلال تهرانی،ابراهیم امینی،حسن روحانی و سیدمحمد خاتمی.
مهدی بازرگان و ناصر میناچی در ۲۹ مهر عازم پاریس شدند. موضع بازرگان در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، حفظ قانون اساسی مشروطه در سال ۱۲۸۵ و متمم آن با عنوان ضامن اجرای اصول و احکام اسلامی و مبارزه با استبداد نه استعمار، و سیاستگامبهگام بود. امامخمینی پس از دیدار بازرگان در سخنرانی دوم آبان، نظر وی مبنی بر باقیماندن اصل رژیم و رفتن محمدرضا پهلوی و همچنین سیاست گامبهگام در مبارزه با رژیم پهلوی را اشتباه دانست. همچنین در سخنرانی یازدهم آبان و پانزدهم اسفند با اشاره به دیدار بازرگان با ایشان در پاریس، سیاست گامبهگام در مبارزه با رژیم را نقد و نفی کرد. پس از دو یا سه روز بازرگان و همراهان برای خداحافظی تقاضای دیدار کردند که امامخمینی پذیرش دیدار را مشروط به نفی محمدرضا پهلوی و پذیرش مواضع ملت و پخش آن از رسانهها کرد؛ ولی بازرگان راضی به این کار نشد و بدون خداحافظی نوفل لوشاتو را ترک کرد.
کریم سنجابی رئیس جبهه ملی در نهم و دهم آبان به همراه گروهی با امامخمینی دیدار داشت. سنجابی پس از این دیدار، خواسته امامخمینی را بر نفی پهلوی و غیرقانونیبودن سلطنت در اطلاعیهای در چهاردهم آبان در نوفل لوشاتو اعلام کرد. اهمیت دیدار بازرگان و سنجابی با امامخمینی برای خبرنگاران و خبرگزاریها موجب شد تا در مصاحبههای متعدد با امامخمینی از محتوای این دیدارها بپرسند. امامخمینی شایعه نقش میانجیگری آنان میان ایشان و محمدرضا پهلوی را در مصاحبه دهم آبان تکذیب و وجود مذاکرات به معنای حصول توافق را رد و اعلام کرد مسائلی که مورد نظرش بود، مطرح شد و آنان پذیرفتند.
سیدجلال تهرانی رئیس شورای سلطنت، برای دیدار و گفتگو با امامخمینی به پاریس آمد؛ اما شرط ایشان برای دیدار با سران رژیم پهلوی استعفا و اعلام موضع در نفی رژیم سلطنتی و تأیید نهضت ملت ایران به صورت کتبی بود؛ پذیرش تهرانی نیز مشروط به استعفا شد. وی متن استفعای خود را برای امامخمینی فرستاد. از آنجاکه در متن استعفا غیرقانونیبودن شورای سلطنت نیامده بود، ایشان با آن موافقت نکرد. تهرانی پس از اصلاح متن استعفا، در سوم بهمن موفق به دیدار با امامخمینی شد. ایشان استعفای وی را خدمت بزرگی به ملت خواند.
اردشیر زاهدی سفیر ایران در آمریکا و علی امینی نخستوزیر اسبق پهلوی نیز خواستار دیدار و گفتگو با امامخمینی بودند که ایشان نپذیرفت. همچنین ایشان در هفتم بهمن پذیرش درخواست دیدار شاپور بختیار را به استعفای وی از نخستوزیری مشروط کرد که انجام نشد. در برخی از اسناد ساواک به دیدار و ارتباطات امامخمینی با معمر قذافی رهبر لیبی اشاره شده که درست نیست.
برخی مقامهای سیاسی و کارشناسان خارجی که در نوفل لوشاتو با امامخمینی دیدار و گفتگو کردند، عبارتاند از: آقاشاهی مشاور ضیاءالحق رئیسجمهور پاکستان در امور خارجی، راسل کر نماینده پارلمان انگلستان و عضو حزب کارگر و از منتقدان سیاستهای پهلوی در نقض حقوق بشر، ریچارد کاتم استاد دانشگاه و کارشناس آمریکایی، کلود شایه نماینده مخصوص کاخ الیزه، ژاک ژوبر مدیرکل سیاسی و مسئول امور خاورمیانه و ایران در فرانسه، محمد حسنین هیکل از متفکران و نویسندگان جهان عرب و نویسنده چند کتاب دربارهٔ امامخمینی و انقلاب اسلامی (ببینید: محمد حسنین هیکل)، خورشید احمد عضو شورای مرکزی جماعت اسلامی پاکستان، نمایندگان حرکةالمحرومین لبنان، عدهای از ارمنیان مقیم فرانسه، هیئت نمایندگی دولت هند، سه تن از شخصیتهای آمریکایی: رمزی کلارک (دادستان سابق و وزیر اسبق دادگستری) ریچارد فالک (استاد دانشگاه) و دان لویی (نماینده سازمانهای مذهبی). رمزی کلارک که به صورت یک فرد مستقل با امامخمینی دیدار کرد، پس از دیدار، ایشان را مردی بسیار باهوش، خردمند و فرزانه معرفی کرد و کلید حل مشکلات ایران را در دست ایشان دانست.
نمایندگان دولت فرانسه در شب نخست ورود امامخمینی به پاریس و کلود شایه نماینده وزارت امور خارجه فرانسه با عنوان مدیرکل امور کنسولی در نوفل لوشاتو در بیستم آذر با ایشان دیدار داشتند که برخی آن را چهاردهم آذر گفتهاند و در دهم دی نیز نمایندگان دولت فرانسه با ایشان دیدار کردند. در هجدهم دی نمایندگان رئیسجمهور فرانسه در دیدار با امامخمینی، پیام رئیسجمهور آمریکا را به ایشان رساندند. کارتر در این پیام ضمن حمایت از بختیار از امامخمینی خواسته بود با دولت بختیار موافقت یا دستکم سکوت کند تا آرامش برقرار شود؛ در غیر این صورت احتمال کودتای نظامی و کشتار وسیع مردم رخ خواهد داد. امامخمینی در پاسخ، موافقت و سکوت در برابر دولت بختیار را برخلاف قوانین دانست و یادآور شد بر فرض چنین خطایی شود، ملت نخواهد پذیرفت و وجود آرامش با وجود محمدرضا پهلوی امکانپذیر نیست. کارتر نیز اگر خواهان آرامش و ریختهنشدن خونهاست، او را ببرد و از دولت بختیار نیز پشتیبانی نکند و به خواسته مردم توجه داشته باشد. ایشان با اشاره به اطلاع از کودتا، بیان کرد این تهدید را با تحریم کالاهای آمریکایی و حکم جهاد پاسخ خواهد داد و یادآور شد چنانچه کودتایی در ایران صورت پذیرد، مردم آن را آمریکایی میدانند و این نه به مصلحت مردم ایران و نه امریکاست؛ افزون بر آن، بسیاری از ارتشیان به انقلاب پیوستهاند و با کودتا مقابله خواهند کرد. ایشان سپس به آمریکا توصیه کرد آنان از کودتا جلوگیری کنند؛ زیرا کودتا به زیان آنان است. در ۲۴ دی شهردار نوفل لوشاتو با امامخمینی در محل اقامت ایشان دیدار کرد.
دولت آمریکا تمایل داشت مستقیم با امامخمینی گفتگو کند که موفق نشد؛ ولی گری سیک در تماس تلفنی با نوفل لوشاتو ابراز کرد دولت آمریکا مفید میداند نماینده رسمی دولت آمریکا با نماینده امامخمینی ارتباط مستقیم داشته باشد که مورد تأیید امامخمینی قرار گرفت و در نتیجه در پنج نوبت مذاکراتی میان وارن زیمرمن، دیپلمات آمریکایی و ابراهیم یزدی به نمایندگی از امامخمینی در ۲۶ دی تا هفتم بهمن در هتلی در نوفل لوشاتو صورت گرفت.
محورهای اصلی و مورد تأکید امامخمینی در سخنرانیها، پیامها و مصاحبهها در مدت اقامت در نوفل لوشاتو، عبارتاند از: مبارزه با استبداد داخلی، نابودی رژیم پهلوی، برقراری جمهوری اسلامی بر اساس رأی مردم، آزادی و استقلال فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ملت ایران،رعایت حقوق زنان، عدالت، کرامت انسان، مبارزه با استعمارگران خارجی و حامیان شاه و رژیم پهلوی که در رأس آنها دولت آمریکا و شخص رئیسجمهور این کشور قرار داشت،نیز محکومکردن سیاستهای استعماری اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان و حمایتهای دولت چین و فرانسه از محمدرضا پهلوی.
رفتار با همسایگان
امامخمینی مقید بود قوانین فرانسه را رعایت کند و از مخالفت با قوانین فرانسه، مانند ذبح گوسفند در خانه منع میکرد. شب سال نو مسیحی، ایشان به همسایهها نامه تبریک همراه با گل هدیه کرد. برخورد امامخمینی بر اهالی بسیار تأثیرگذار بود، به گونهای که درخواست دیدار کردند و با شاخههای گل به دیدار ایشان آمدند. امامخمینی در آخرین روزهای ترک نوفل لوشاتو برای اهالی آن دهکده هدیه فرستاد و از اینکه برای اهالی آن دهکده مزاحمتی ایجاد شده، عذرخواهی کرد.اهالی دهکده نیز با دستههای گل در حالیکه زنان روسری به سر داشتند و برخی از آنان گریه میکردند، ایشان را بدرقه کردند.برخی از اهالی نیز مقداری از خاک فرانسه، نفیسترین هدیه مردم فرانسه به هنگام خداحافظی مسافران را در شیشهای که درِ آن لاک و مهر شده بود، به امامخمینی هدیه دادند و عکس امامخمینی را با امضای ایشان به یادگار گرفتند.
سرانجام محل اقامت
امامخمینی که ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از ایران تبعید شده بود، سرانجام در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران بازگشت و از فرودگاه مهرآباد تهران تا بهشت زهرا (س) میلیونها تن از او استقبال کردند. پس از بازگشت ایشان، چند سرمایهدار عرب و ایرانی قصد داشتند در نوفل لوشاتو خانههای شماره یک و دو را بخرند که موفق نشدند. مالک خانه شماره یک قصد فروش نداشت و خانه شماره دو نیز متعلق به همسر علی عسگری بود که آن را برای همیشه در اختیار امامخمینی قرار داده بود تا پس از بازگشت ایشان به ایران طبق صلاحدید ایشان، از آن استفاده شود. این خانه با گذشت زمان، با خطر فرسودگی و تخریب تدریجی روبهرو و بخشی از آن در مقطعی به دست مخالفان منفجر شد و پس از آن، تلاشی برای بازسازی آن صورت نگرفت، اما در سالهای اخیر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی آن را به تملک خود درآورده و در صدد بازسازی و احیای آن میباشد.
بازگشت امام خمینی به ایران
اوایل بهمن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت به کشور منتشر شد. مردم و دوستان امام نگران جان ایشان بودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سرِ پا و حکومت نظامی برقرار بود. از این رو دوستان امام نیز توصیه به تعویق سفر تا تأمین شرایط داشتند. از سوی دیگر حضور امام در این شرایط در جمع میلیون ها مردم به پاخاسته از دید امریکا به معنای پایان حتمی کار رژیم شاه بود. اقدامات فراوانی از تهدید به انفجار هواپیما گرفته تا وقوع کودتای نظامی برای تعویق سفر ایشان صورت گرفت. حتی رئیس جمهور فرانسه واسطه شد؛ (پاورقی: قدرت و زندگی: خاطرات رئیس جمهور فرانسه؛ ترجمه محمود طلوعی؛ ص 545) اما امام خمینی تصمیم خویش را گرفته و طی پیام هایی به مردم ایران گفته بود می خواهد در این روزهای سرنوشت ساز و خطیر در کنار مردمش باشد. دولت بختیار با هماهنگی ژنرال هایزر فرودگاه های کشور را به روی پروازهای خارجی بست. جمعیتی انبوه از سراسر کشور به سوی تهران سرازیر شدند و در تظاهرات میلیونها تن از مردم تهران شرکت کرده و خواستار باز شدن فرودگاه ها بودند. جمعی از روحانیون و شخصیت های سیاسی در مسجد دانشگاه تهران تا باز شدن فرودگاه دست به تحصن زدند. دولت بختیار پس از چند روز، تاب مقاومت نیاورد و ناگزیر از پذیرفتن خواست ملت شد.
سرانجام امام خمینی بامداد 12 بهمن 1357 پس از چهارده سال دوری از وطن وارد کشور شد.
استقبال بی سابقه مردم ایران چنان عظیم و غیرقابل انکار بود که خبرگزاری های غربی نیز ناگزیر از اعتراف شده و مستقبلین را چهار تا شش میلیون نفر برآورد کردند. سیل جمعیت از فرودگاه به سوی بهشت زهرا (س)، مزار شهیدان انقلاب اسلامی، روانه شد تا سخنان تاریخی امام را بشنود. در همین نطق بود که امام خمینی تعیین دولت با پشتیبانی مردم را اعلام کردند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران
امام در 15 بهمن 57 دولت موقت انقلاب را تعیین نمود. آقای مهندس مهدی بازرگان که چهره ای متدین و با سابقه مبارزاتی و دارای تجربه در نهضت ملی شدن صنعت نفت را داشت و از سوی شورای انقلاب برای نخست وزیری معرفی و پیشنهاد شده بود، با حکم امام به این سمت منصوب شد. امام خمینی در متن حکم به انتصاب وی تصریح کرده بود که او را بدون در نظر گرفتن روابط حزبی مأمور تشکیل کابینه برای تهیه مقدمات رفراندوم و برگزاری انتخابات نموده است. حضرت امام از مردم ایران درخواست کرد تا نظر خود را در مورد این انتخاب اعلام کنند. سراسر کشور با برگزاری راهپیمایی های گسترده به حمایت از تصمیم امام پرداختند.
روز 19 بهمن 1357 پرسنل نیروی هوایی در محل اقامت امام خمینی (مدرسه علوی تهران) با ایشان بیعت کردند. ارتش شاه در آستانه سقوط کامل قرار گرفته بود، پیش از این بسیاری از سربازان و درجه داران مؤمن ارتش با فتوای امام خمینی پادگان ها را ترک گفته و به صفوف ملت پیوسته بودند.
روز 20 بهمن همافران در مهمترین پایگاه هوایی تهران دست به قیام زدند. گارد شاهنشاهی برای سرکوب آنان گسیل شد. مردم به حمایت از نیروهای انقلابی وارد صحنه شدند. روز 21 بهمن پایگاه های پلیس و مراکز دولتی یکی پس از دیگری به دست مردم سقوط کردند. فرماندار نظامی تهران طی اطلاعیه ای ساعات منع عبور و مرور را به ساعت چهار بعد از ظهر افزایش داد. همزمان با آن بختیار جلسه اضطراری شورای امنیت را تشکیل داد و فرمان اجرای کودتای طراحی شده از سوی هایزر را صادر کرد. از سوی دیگر امام خمینی طی پیامی از مردم تهران خواست تا برای جلوگیری از توطئه در شرف وقوع، به خیابانها بریزند و حکومت نظامی را عملاً لغو کنند. سیل جمعیت زن و مرد و کودک و بزرگ به خیابانها ریخته و مشغول سنگربندی شدند. اولین تانک ها و تیپ های زرهی کودتاچیان به محض حرکت از پایگاه هایشان به وسیله مردم از کار افتادند. کودتا در همان آغاز با شکست مواجه شد. بدین ترتیب آخرین مقاومت های رژیم شاه در هم شکسته شد و صبحدم 22 بهمن خورشید پیروزی نهضت امام خمینی و انقلاب اسلامی و پایانی بر دوران دیرپای سلطنت شاهان ستمگر در ایران طلوع کرد. ( پاورقی: کوثر؛ ج3، ص 261 الی 351 )
دوران رهبری امام خمینی
امام خمینی با پشتیبانی مردم ایران که فداکارانه در صحنه انقلاب ایستاده بودند به دفاع از انقلاب نوپا پرداخت و کمتر از دو ماه با برگزاری رفراندوم و آرای 98 درصدی مردم نظام جمهوری اسلامی را تشکیل داد و با وجود دشمنی های جبهه متحد غرب و شرق به سرکردگی امریکا و شوروی در ایجاد کارشکنی و فتنه انگیزی توسط نیروهای ضد انقلاب، تجهیز صدام و حمایت از او در جنگ با جمهورى اسلامى ایران و فشارهای سیاسی و اقتصادی مانند تحریم های اقتصادی، رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران با همان منطقى که سالها پیش و در زمان تنهایى، نهضت خویش را آغاز کرده بود؛ یعنی جلب رضای خدا در تمامى رفتارها و حرکت ها و عمل به تکلیف، این نظام را سر بلند و پیروز هدایت کرد.
حمایت قدرت های بزرگ از صدام در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
حمایت های قدرت های بزرگ از صدام در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در روند شرایط جبهه های جنگ که به سرعت به نفع سپاه اسلام جریان داشت تغییری ایجاد نکرد. همزمان با تشدید بمباران مناطق مسکونی و شلیک موشک ها، امریکا ناگزیر از دخالت مستقیم شد. ناوهای جنگی فرانسه، انگلیس، امریکا و روسیه به آب های خلیج فارس وارد شدند. امریکا که تنها راه باقیمانده را بین المللی کردن بحران جنگ و درگیر ساختن مستقیم کشورهای دیگر می دانست، جنگ موسوم به جنگ نفتکشها را آغاز کردند. مأموریت نیروهای اعزامی، جلوگیری از صدور نفت ایران و توقف و بازرسی کشتی های تجاری و جلوگیری از صدور کالاهای اساسی به جمهوری اسلامی بود. در این ماجرا کشتی های متعدد تجاری و حامل نفت ایران مورد حملۀ موشک ها و بمباران های هوایی قرار گرفت و چاه های نفت متعلق به ایران در آب های ساحلی خلیج فارس به آتش کشیده شد. امریکا در آخرین اقدام تجاوزکارانه اش دست به جنایتی هولناک زد و هواپیمای مسافربری ایرباس جمهوری اسلامی (پرواز 655) حامل 290 زن و کودک و مرد مسافر را در 12 تیرماه 1367 بر فراز خلیج فارس با شلیک دو فروند موشک از ناو هواپیمابر وینسنس سرنگون و کلیۀ مسافرین آن را قتل عام کرد و دنیای زور و بیگانه از حقیقت و راستی بر این جنایت چشم پوشید چرا که در مورد مردمی اتفاق افتاده بود که اسلام را فریاد می کردند و این در نگاه غربیه ای متمدن گناهی است نابخشودنی!
تصویری از جنایت صدام در حلبچه
صدام کارنامه جرایمش را در جنگ تحمیلی با جنایتی هولناک تر که در تاریخ بشر با چنین ابعادی سابقه ندارد به پایان رسانید: بمباران شیمیایی شهر عراقی حلبچه و خفه شدن دردناک بیش از پنج هزار شهروند بی دفاع که اکثر آنها را کودکان و سالخوردگان تشکیل می دادند. سازمان ملل و شورای امنیت در مقابل این فاجعه نیز مسئولیتی احساس نکردند! لشکرکشی غربی ها به خلیج فارس و آنچه که در ماه های آخر جنگ هشت ساله اتفاق افتاد همه به خاطر آن بود که اینک سپاه اسلام در موضعی کاملاً برتر قرار گرفته و دشمن را در اکثریت مناطق اشغال شده به پشت مرزهایش فراری داده بود و می رفت تا اساس فتنه را از منطقه برکند.
سقوط صدام به دست سپاه اسلام کوس شکست چندین قدرت بزرگ جهان را در مقابله با انقلاب اسلامی به صدا درمی آورد. اینک برخلاف گذشته همۀ تلاش های امریکا و شورای امنیت بر مسدود کردن راه پیشروی رزمندگان ایرانی و جلوگیری از سقوط صدام متمرکز شده بود.
اشغال لانه جاسوسی
برگزاری موفقیت آمیز انتخابات مربوط به تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران و مشارکت گسترده مردم، امیدهای امریکا را در سرنگونی قریب الوقوع نظام اسلامی، بر باد داد. جبهه دشمنی ها علیه انقلاب اسلامی با رهبری امریکا و مشارکت دول استکباری دیگر فعال تر شد. امریکا درصدد بود تا با استفاده از ستون پنجم خویش نظام اسلامی را درگیر مشکلات داخلی کند. گروهک های ضد انقلاب با استفاده از کمک های خارجی به سرعت سازماندهی شده و در گنبد کاووس و کردستان و دیگر مناطق دست به تشنج آفرینی زدند. گروهک تروریستی فرقان، اندیشمند برجسته و عضو شورای انقلاب، علامه مرتضی مطهری را در تاریخ 12 / 2 / 58، آیت الله قاضی طباطبائی را در تاریخ 10 / 8 / 58، و دکتر محمد مفتح را در تاریخ 27 /9 / 58، حاج مهدی عراقی و پسرش را در تاریخ 4 / 6/ 58 و تیمسار قرنی رئیس ستاد ارتش را در تاریخ 3 / 2 / 58 ترور کردند و در ترور آقایان هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی ناکام ماندند. تحریکات و دشمنی های کاخ سفید خشم ملت ایران را برانگیخته بود. در سال 1358 ه. ش در آستانه سالگرد تبعید امام خمینی به ترکیه (13 آبان) گروهی از نیروهای مسلمان دانشگاهی با نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام » سفارت امریکا در تهران را اشغال کرده و پس از شکستن مقاومت تفنگداران امریکاییِ نگهبانِ سفارت، جاسوسان امریکایی را بازداشت کردند. سندهای به دست آمده از سفارت بتدریج در بیش از پنجاه جلد کتاب تحت عنوان اسناد لانه جاسوسی امریکا در ایران منتشر گردید. این اسناد غیرقابل خدشه، از اسرار جاسوسی ها و دخالت های بیشمار امریکا در ایران و کشورهای مختلف جهان پرده برمی داشت و اسامی بسیاری از عوامل و رابطها و جاسوس های امریکا و انواع شیوه های جاسوسی و تحرکات سیاسی این کشور را در مناطق مختلف جهان افشا می کرد. اشغال سفارت این کشور که در فرهنگ انقلاب اسلامی به نام «اشغال لانه جاسوسی» معروف گردیده است، رسوایی بزرگی برای هیأت حاکمه امریکا بود.
امام خمینی از حرکت انقلابی دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامید.
مرگ شاه در تاریخ 5 مرداد 1359 در مصر عملاً یکی از شرایط ایران را که استرداد او به عنوان جنایتکار اصلی در کشتارهای مردم بود، منتفی ساخت. سرانجام پس از 444 روز با وساطت الجزایر و بنا به رأی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و بر طبق توافقنامه الجزیره بین ایران و امریکا جاسوسان آزاد شدند و امریکا متعهد به عدم دخالت در امور داخلی ایران و باز پس دادن اموال و دارایی های بلوکه شده ایران شد که هیچ گاه بدان عمل نکرد. مهمترین دستاورد اشغال جاسوسخانه امریکا علاوه بر تضمین ادامۀ انقلاب اسلامی، شکست ابهت فرعونی امریکا و امیدوار ساختن ملت های جهان سوم به امکان ایستادگی در برابر قدرت های بزرگ بود.
تشکیل جمهوری انقلاب اسلامی
پس از جنگ جهانی دوم نظمی ظالمانه و ناعادلانه بر جهان حکم فرما بود. مناطق مختلف جهان بین دو قدرت غالب شرق و غرب تقسیم شده بودند و سازمان های نظامی ورشو و ناتو نگهبانان این نظم نفرت انگیز بودند. هیچ حرکت و تحولی در جهان سوم خارج از این چهارچوب و بدون وابستگی به یکی از دو قطب حاکم امکان موفقیت نمی یافت. در چنین شرایطی انقلاب اسلامی ایران ( جلد اول – جلد دوم ) با شعار «نه شرقی نه غربی» با امپریالیسم امریکا و دیگر مستکبرین درافتاد. و برای نخستین بار در عصر حاضر، دین را به عنوان عاملی حرکت زا در پهنه مبارزات ملت ها مطرح ساخت.
با وجود همه ناباوری ها و تمامی تلاش هایی که در سطح بین المللی برای حفظ رژیم شاه و جلوگیری از موفقیت امام خمینی به عمل آمد، انقلاب اسلامی در مرحله نخست مبارزات خویش پیروز گردید و از این جهت، پیروزی آن بیشتر به یک معجزه می ماند تا تحولی عادی. بجز امام خمینی و توده های بی شمار مردم که خارج از تحلیل های معمول، به گفته ها و وعده های امام باور قلبی داشتند، عموم تحلیلگران سیاسی و همه کسانی که در رخدادها و حوادث ایران دخیل بودند، وقوع چنین پیروزی را، حتی تا روزهای واپسین عمر رژیم شاه ناممکن می دانستند.
و چنین بود که از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپای اسلامی در پهنه ای گسترده آغاز شد. امام خمینی با پشتیبانی مردم ایران که فداکارانه در صحنه انقلاب ایستاده بودند به دفاع از انقلاب نوپا پرداخت و کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب نمی گذشت که مردم را به شرکت در رفراندوم جمهوری اسلامی ایران دعوت نمود. در این انتخابات که در 12 فروردین سال 1358 ه. ش برگزار شد و یکی از آزادترین انتخابات تاریخ ایران بود، مردم به تشکیل جمهوری اسلامی ایران با بیش از 98 درصد رأی موافق پاسخ مثبت دادند و از آرمانهای امام خمینی حمایت کردند.
پس از این انتخابات، انتخابات پیاپی برای تدوین و تصویب قانون اساسی و انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی برگزار گردید. امام خمینی که استقرار ارکان نظام اسلامی را در حضور مردم در صحنه ها و حمایت آنان می دانستند همه روزه در محل اقامت خود در دیدار با هزاران تن از مشتاقان خویش سخنرانی می کردند و ضمن ارائه رهنمودهای لازم برای حفظ و تداوم آرمان های انقلاب، آنان را در جریان امور و مسائل کشور قرار می دادند.
دیدار مردم با امام در مدرسه فیضیه قم
امام خمینی پس از پیروزی انقلاب در تاریخ دهم اسفند 1357 ه. ش از تهران به قم بازگشتند و تا زمان ابتلا به بیماری قلبی (2 بهمن 1358) در این شهر اقامت داشتند و پس از بیماری به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند. پس از 39 روز مداوا در این بیمارستان، موقتاً در منزلی واقع در منطقه دربند تهران ساکن شدند و سپس در تاریخ 27 / 2 / 1359 بنا به تمایل خود به منزلی محقر متعلق به یکی از روحانیون (حجت الاسلام سید مهدی امام جمارانی) در محله جماران نقل مکان کردند و تا زمان رحلت در همین منزل ماندند.
واقعه طبس
امریکاییان پس از اشغال لانه جاسوسی به انواع روش ها متوسل شدند تا ایران را وادار به تسلیم کنند. ایران اسلامی رسماً از سوی امریکا و اقمار این کشور تحریم اقتصادی و سیاسی شد. مردم ایران با الهام از رهنمودهای امام خمینی دوران سخت محاصره را آغاز کردند اما حاضر به تسلیم نشدند. طرح عملیات آزاد کردن جاسوسان بازداشت شده با واقعه شگفت و معجزه آسا در صحرای طبس ایران، با شکست مواجه شد. روز 4 اردیبهشت 59، شش فروند هواپیمای نظامی C130 در یکی از پایگاه های سابق نظامی امریکا در بیابانی واقع در شرق ایران فرود آمدند. قرار بود هواپیماها پس از سوختگیری و رسیدن هشت فروند هلیکوپتر عملیاتی و نفربر، به تهران پرواز کنند و با همکاری عوامل نفوذی، بیت امام و مراکز حساس دیگر را بمباران کنند. ناگهان طوفانی سهمگین، شنهای روان را در صحرا به حرکت درآورد. تعدادی از هلیکوپترها ناگزیر به بازگشت به ناو نیمیتس شدند و چند فروند نیز در بیابان های اطراف به ناچار فرود اضطراری داشتند. یکی از آنها با هواپیمای فرود آمده برخورد کرد و هر دو منفجر شدند. در واقعه طبس هشت نفر از متجاوزین نظامی امریکا کشته شدند و جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت امریکا عملیات را شکست خورده و ناتمام متوقف ساخت.
سازمان منافقین در نظام جمهوری اسلامی ایران
سازمان مجاهدین خلق که بعدها به علت خیانت ها و جنایت ها به سازمان منافقین معروف شد، در سالهای 44 تا 46 با هدف مبارزۀ مسلحانه با رژیم شاه تشکیل شد. این سازمان به دلیل برداشت های سطحی رهبران آن از جمله مسعود رجوی آخرین رهبر این گروه، از اسلام به دام التقاط افتادند و علیرغم آنکه خود را تشکیلاتی اسلامی معرفی می کردند، در خفا مطالب مارکسیستی را به عنوان علم اقتصاد و مبارزه به اعضای خویش آموزش می دادند. امام خمینی در شرایطی که هنوز انحرافات ایدئولوژیک سازمان منافقین برملا نشده بود از تأیید آن خودداری ورزید و در زمانی که نماینده سازمان برای جلب حمایت امام به نجف رفته بود، آن حضرت با یادآوری انحرافات فکری آنان مجدداً بر موضع عدم حمایت خویش تأکید کرده بود.
اعضای این سازمان که به برکت قیام مردم و در آستانه پیروزی انقلاب از زندان های رژیم خلاصی یافته بودند، ادعای میراث خواری از انقلاب و گرفتن سهم بیشتر داشتند و از همین روزها بود که صف بندی علیه انقلاب اسلامی را در کنار گروهک های دیگر مانند طیفی از وابستگان رژیم شاه و ساواکیان و کمونیست ها آغاز کردند. سقوط بنی صدر اعضا و هواداران سازمان منافقین، که بعد از پیروزی انقلاب از ضعف دولت موقت و حمایت های بنی صدر کمال استفاده را برده و تشکیلات خود را گسترش داده بودند، در 30 خرداد 1360 دست به اغتشاشی خونین زدند. ساعاتی بعد مردمِ تهران، آشوبگران را سرکوب و جمعی را دستگیر کردند. از این پس منافقین رسماً دست به اقدامات براندازی و فعالیت های تروریستی زدند و سران و اعضای این گروه تروریسم، در خانه های تیمی مخفی شدند و دهها تن از نقش آفرینان نهضت امام خمینی را در سرتاسر ایران به شهادت رساندند و علاوه بر چهره های سیاسی و مذهبی و مدیـران نظام اسلامی، افـراد زیادی از مردم کوچـه و بازار را نیز به جرم دفاع و پاسداری از انقلابشان در اقدامات تروریستی و انفجار بمب هایی که در اماکن عمومی کار می گذاشتند، ترور کردند. (که آخرین مورد آن قتل فجیع دو کشیش مسیحی و انفجار بمب در روز عاشورا و در جوار ضریح حضرت امام رضا (ع) در مشهد در سال 1373 بود.)
عکس یکی از جنایات منافقین
آیت الله خامنه ای روز 6 تیر ماه 1360 بر اثر انفجار بمبی که منافقین در مسجد اباذر تهران کار گذاشته بودند به هنگام سخنرانی مجروح گردید. فردای آن روز فاجعه ای عظیم به وقوع پیوست. انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران با بمبی که یکی از عوامل نفوذی سازمان منافقین کار گذاشته بود سبب شد، 72 تن از کارآمدترین عناصر نظام اسلامی و یاران امام خمینی که در میان آنان رئیس دیوانعالی کشور (دکتر بهشتی)، قرار داشت شهید شوند.
عکس انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران
دو ماه بعد در روز 8 شهریور 1360 بمب گذاری در دفتر نخست وزیری توسط این گروه تروریسم و انفجار آن، آقای محمدعلی رجایی چهرۀ محبوب مردم ایران که بعد از عزل بنی صدر از سوی مردم به ریاست جمهوری انتخاب شده بود، را به همراه حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر [نخست وزیر] به شهادت رساند.
تمبر یادبود شهدای دفتر حزب
تصمیم سریع و قاطع حضرت امام در انتخاب و نصبِ بلافاصله افراد به جای شهیدانی که در این حوادث از مدیریت نظام گرفته می شدند، در سامان دادن به امور و مأیوس کردن دشمن نقشی بس مؤثر داشت و موجب حیرت محافل خبری و سیاسی جهان بود. اگر ایمان و صلابت اعجاب انگیز امام خمینی و هوشیاری مردم مؤمن ایران نبود هر یک از این وقایع به تنهایی می توانست نظام اسلامی را از پای درآورد. اما در پی هر حادثه ای پیام ها و سخنرانی های تسکین بخش امام خمینی بود که تحمل مصیبت ها را آسان و مردم را بر ادامه راهشان مصمم می ساخت.
پس از فاجعـه هفتم تیر 1360 ه. ش و شهادت دهها تن از یاران امام و مسئولین نظام جمهوری اسلامی، سرکردگان گروهک منافقیـن بـه همراه رئیس جمهـور معـزول با لباس و آرایش زنانه و به وسیله عوامل نفوذی در فرودگاه تهران به پاریس گریختند. خلبـان هواپیمای آنـان، خلبان ویـژه و مـورد اعتماد شاه بود که هدایت هواپیمای شاه را در آخرین فرارش از کشور به عهده داشت. از آن پس منافقین فراری در کشورهای دیگر اروپایی و کشور امریکا تحت حمایت دولت های غربی قرار گرفتند و در جریان جنگ عراق با ایران، آنها پایگاه اصلی خویش را طی معامله ای با صدام به عراق منتقل کردند و در تمام دوران جنگ رسماً به عنوان مزدور و جاسوس، امکانات خویش را در اختیار ارتش بعثی گذاردند. کار اصلی آنها جمع آوری اطلاعات از جبهه های ایران به وسیله عوامل نفوذی و دادن اطلاعات مربوط به موشک هایی که به سوی مناطق مسکونی شهرهای ایران پرتاب میشد و بازجویی از اسرای ایرانی و شرکت در عملیات نظامی عراق بود.
عکس انفجار دفتر نخست وزیری
تلاش نظامی منافقین برای ورود به ایران در سال 1367 و پس از صلح ایران و عراق، در «عملیات مرصاد» به شدت سرکوب شد و مهاجمین مزدور با به جا گذاشتن بیش از هزار کشته به داخل خاک عراق فرار کردند. آنچه که در جهان به وسیله سازمان های وابسته به امریکا تحت نام نقض حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می شود؛ عمدتاً بازگویی ادعاهای همین گروهک و توجیهی برای پوشش حمایت های دول غربی از آنهاست.
منافقین در نظر مردم ایران منفورترین مجرمینی هستند که هیچ گاه جنایات جانیان مشهور تاریخ معاصر ایران به آنان نمی رسد. ترور آیت الله قدوسی به همراه سرتیپ دستجردی (14 / 6 / 60)، ترور آیت الله مدنی، امام جمعه تبریز (20 / 6 / 60)، ترور حجت الاسلام هاشمی نژاد (7 / 7 / 60)، ترور آیت الله دستغیب، امام جمعه شیراز (20 / 9 / 60)، ترور آیت الله صدوقی، امام جمعه یزد (11 / 4 / 61)، ترور آیت الله اشرفی اصفهانی، امام جمعه کرمانشاه (23 / 7 / 61)، از دیگر جنایت های این گروه است. قابل توجه آنکه در برابر همه فجایعی که اتفاق افتاد، امریکا و دول اروپایی و سازمان های بین المللی نه تنها سکوت کردند بلکه به تروریست ها پناه و امکان ادامه حیات دادند.
علل جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
شکست طرح های براندازی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از محاصرۀ اقتصادی و سیاسی که از سوی امریکا در جهان پیگیری می شد و شکست این کشور در عملیات صحرای طبس پس از اشغال لانه جاسوسی امریکا و ناکامی در تجزیه کردستان، هیأت حاکمه این کشور را در سال 1359 به سمت تجربۀ راه حل نظامی تمام عیار سوق می داد. شرایط آن روز جهان موازنه قدرت بین شرق و غرب بود که مانع از اقدام یک جانبه امریکا می گردید. از سوی دیگر افکار عمومی جهانیان که با فعالیت های امام خمینی در فرانسه و حوادث پس از انقلاب، با مسائل ایران و مظلومیت و حقانیت این ملت آشنا شده بود، نوعی همدلی با مردم ایران داشت و از این جهت شرایط برای توجیه لشکرکشی مستقیم امریکا فراهم نبود و شرایط سیاسی و وضعیت متزلزل رژیم های حاکم بر حاشیه خلیج فارس نیز اجازه چنین اقدامی را نمی داد. انتخاب عراق به عنوان آغازگر جنگ، انتخابی بسیار حساب شده بود. این کشور متحد شوروی و بلوک شرق شناخته می شد و درگیر شدن عراق با ایران به طور طبیعی شوروی و کمونیست ها را در حمایت از صدام در کنار امریکا و اروپا قرار می داد و تنش های احتمالی را منتفی می ساخت. عراق دومین کشور از لحاظ نیرو و تجهیزات نظامی در منطقه، و کشوری نفت خیز بود و در صورت لزوم می توانست تا مدتها با ثروت ملی خود و کمک دولت های مرتجع عربی بدون تحمیل هزینه ای مستقیم بر امریکا و بدون نیاز به حضور سربازان امریکایی و اروپایی جنگ علیه ایران را اداره کند، هر چند که در پیش بینی های اولیه امریکا و صدام جنگ درازمدت مطرح نبود و قرار بر این بود که در روزهای اولیۀ هجوم عراق، تکلیف ایران و انقلاب یکسره شود.
روحیه قدرت طلبی صدام و خصومت های مرزیِ گذشتۀ دو کشور نیز شرایطی ایده آل برای امریکا پدید می آورد تا به صدام برای تجاوز و اشغال نظامی ایران چراغ سبز داده و فرمان عملیات صادر کند. اگر در سالهای نبرد، دنیا دلایل و اسناد ارائه شده از سوی ایران را بر اثبات این مدعا که امریکا همسو با اروپا و شوروی عامل اصلی جنگ بوده اند، نمی پذیرفت، بعدها در جریان جنگ نفت که امریکا رو در روی صدام قرار گرفت، اعترافات و اسناد منتشرشده پرده ها را بالا زد و حقایق کتمان شده را آشکار ساخت.
اشتباه قدرت طلبان در فشارهای مختلف به ایران از جمله حمله نظامی به این دلیل بود که جامعه عصر خمینی را نشناخته اند. امام خمینی با افزایش شعور و آگاهی جمعی ملت و ایجاد حس مسئولیت و قدرت تحلیل آنان در مسائل سیاسی روز، نسل خمود و بی تحرک دوران پنجاه ساله حکومت پهلوی را چنان بازسازی و تربیت کرد که قادر شدند در زمانی اندک عادات و روابط اجتماعی گذشته و ضد ارزشهای دیرپا و رسوخ کرده را با آرمانهای جدید منطبق نمایند و به همین دلیل صدها هزار جوان در جبهه های نبرد هشت ساله با متجاوزین عراقی، داوطلبانه و در اوج معنویت و آگاهی جانبازی کردند و از منافع دینی و ملی خود دفاع نمودند و پدران و مادران این جوانان برومند که بعضاً چندین فرزند آنها به شهادت رسیده اند، آن را افتخاری بزرگ برای خانواده و نعمتی از سوی خدا می دانند.
آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در روز 31 شهریور 1359 با تجاوز گستردۀ نظامی در طول 1280 کیلومتر مرز مشترک از شمالی ترین نقطۀ مرز مشترک با ایران تا بندر خرمشهر و آبادان در جنوب ایران بود.
همزمان هواپیماهای نظامی عراق فرودگاه مهر آباد تهران و مناطق دیگر را (در ساعت دو بعد از ظهر آن روز) بمباران کردند. ماشین جنگی صدام که از مدتها قبل به کمک دولت فرانسه و کارتلهای اسلحه سازی امریکایی و انگلیسی و تجهیزات نظامی روسی آماده این تجاوز شده بود به سرعت کیلومترها در خاک ایران پیشروی کرد و مناطقی وسیع از پنج استان ایران را اشغال کرد. دفاع مقدس مرزنشینان در مراحل اولیه جنگ به علت عدم اطلاع و آمادگی قبلی و نداشتن تجهیزات و نیروی نظامی با قساوت بعثی ها در هم شکسته شد. شهرها و روستاهای موجود در مناطق اشغالی به سرعت تخریب و به تَلی از خاک بدل شدند و صدها هزار تن از خانه و کاشانه خود آواره گردیدند. ارتش ایران که بر اثر حوادث انقلاب به شدت آسیب دیده و از هم گسیخته بود، دوران اولیه بازسازی خود را می گذراند و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به فرمان امام خمینی تازه تأسیس شده بود در آغاز راه بود و نیرو، تجهیزات و تجربه کافی را در روزهای نخست جنگ نداشت. صدام حسین نیز با اطلاعاتی که امریکا و فرانسه و عوامل ستون پنجم در اختیارش گذاشته بودند از این واقعیت ها و نقاط ضعف به خوبی آگاهی داشت و به همین جهت نیز حتی نقشه های عراق بزرگ را آماده کرده بود که در آن، استان خوزستان به طور کامل و بخش هایی از استان های غربی ایران جزو خاک عراق دیده می شدند. او مطمئن شده بود که نظام اسلامی توان مقابله در برابر این لشکرکشی را نداشته و به زودی ساقط خواهد شد و دنیای استکبار نیز از او حمایت خواهد کرد.
عکس حمله هوایی عراق به فرودگاه مهرآباد تهران
پخش خبر آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با همه اهمیتش با سکوت مرگبار تمامی مجامع بین المللی و قدرت های مطرح جهان همراه بود. این سکوت معنی دار، و خصومت کینه توزانۀ همان قدرت ها با جمهوری اسلامی ایران، و واقعیت های موجود در داخل کشور، و توان گسترده نظامیِ به کار گرفته شده از سوی بعثی ها، شرایطی بس دشوار برای تصمیم گیری پدید می آورد. ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بود و دو راه بیشتر در پیش روی نبود: یا تصمیم به مقاومت در جنگی نابرابر با ابعاد و دورنمایی ـ به حسب ظاهر ـ تیره و مبهم و یا تسلیم شدن در برابر خواست های امریکا و پناه بردن به او برای واداشتن صدام به عقب نشینی، و در نهایت دست کشیدن از انقلاب و اسلام.
اما این شرایط با همه دشواری هایش کوچکتر از آن بودند که امام خمینی را در تشخیص وظیفه دچار دغدغه و تردید سازد. امام خمینی احکام جهاد و دفاع را در متن رسالۀ عملیه خویش به عنوان تکالیف تخطی ناپذیر الهی آورده بود. اگر کسی با گذشته زندگی و سیر تکامل شخصیت امام آشنایی داشته باشد از قبل می تواند حدس بزند که او کدام مسیر را در این دو راهی و با چه دورنمایی انتخاب خواهد کرد.
امام خمینی بی درنگ فرمان مقاومت صادر کرد و طی سخنانی امریکا را عامل اصلی جنگ و حامی و تحریک کننده صدام خواند و با صراحت به مردم اطمینان داد که اگر برای خدا به دفع تجاوز دشمن به عنوان یک تکلیف شرعی بپا خیزید شکست دشمن قطعی است هرچند که همه عوامل ظاهری خلاف آن را ثابت کنند. فردای روز نخست تجاوز عراق، امام خمینی طی پیامی به ملت ایران خطوط اصلی نحوۀ ادارۀ امور جنگ و امور کشور در شرایط جنگی را در هفت بند کوتاه ولی بسیار دقیق و جامع ترسیم نمود و متعاقب آن طی چند پیام با ملت و ارتش عراق اتمام حجت کرد و از آن پس نظارت و هدایت امر دشوار دفاع طولانی و هشت ساله ملت را با مدیریتی کم نظیر آغاز کرد.
مقاومت مردم در جنگ تحمیلی با رهبری امام
مقاومت مردم در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با رهبری امام خمینی وصف ناشدنی است. در اولین روزهای جنگ، دهها هزار تن از نیروهای مردمی و داوطلب با پیام های امام خمینی برای کمک به نیروهای نظامی عازم جبهه ها شدند و در نخستین مرحله، پیشروی دشمن با جانبازی رزمندگان اسلام متوقف گردید. نبرد، بسیار نابرابر و باورنکردنی بود. امام خمینی مثل همیشه تکیه گاهش خدا و مردم خداجو بود. او با یک سلسله سخنرانی ها و پیام های متوالی مردم را آماده نبردی سخت و طولانی مدت کرد. فرمان امام مبنی بر بسیج عمومی و تشکیل ارتش بیست میلیونی (بسیج مستضعفان) با استقبال جوانان انقلابی ایران مواجه و آموزش و اعزام بسیجیان به جبهه ها فضای ایران را دگرگون ساخته بود. موفقیت های پیاپی رزمندگان سپاه اسلام آثار شکست را در جبهه بعثی ها نمایان می ساخت. حضرت امام بر طبق آیات قرآنی معتقد به وجوب دفاع تا رفع تجاوز و تنبیه متجاوز بود.
عکس تعدادی از داوطلبان مردمی در اعزام به جبهه ها
صدام حسین به نیروهایش وعده فتح سه روزۀ مناطق تعیین شده و یکسره کردن کار جنگ را داده بود و طبق محاسباتش نیازی ندیده بود تا خود را برای جنگ فرسایشی طولانی مدت آماده کند اما دفاع مقدس مردم ایران سبب زمین گیر شدن ارتش عراق شد. تلاش نظامیان بعثی برای شکستن خطوط دفاعی در چند مرحله با به جای گذاشتن تلفات سنگینی به شکست انجامید. این واقعیت های محاسبه نشده و تلخ برای امریکا، دور تازه ای از فشارهای سیاسی بر ایران با سردمداری کاخ سفید و از طریق مجامع بین المللی و کشورهای عربی را در بر داشت. آنها به جای محکوم کردن این تجاوز آشکار، جمهوری اسلامی را تحت فشار گذاشتند که آتش بس پیشنهادی را بپذیرد. آتش بس در آن شرایط جز جایزه دادن به صدام و نایل ساختن او و دشمنان انقلاب به آنچه که نتوانسته بودند به طور کامل از طریق حمله نظامی به دست آورند، مفهوم دیگری نداشت. ایران جنگ را آغاز نکرده بود که اینک آن را متوقف سازد. ایران برای سد پیشروی دشمن، در سخت ترین شرایط دفاع می کرد و دشمن ده ها شهر و صدها روستا و مناطق گسترده نفت خیز غرب و جنوب کشور و چندین هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را اشغال کرده بود. صدام آتش بس را برای تجدید قوا و حملۀ مجدد برای رسیدن به هدف های اصلی خود می خواست و پذیرش آتش بس از سوی ایران به معنای آن بود که عراقِ متجاوز در عمق خاک ایران باقی بماند و آنگاه جمهوری اسلامی برای هر متر مربع از خاک اشغال شده اش سالها امتیاز بدهد و از مجامع بین المللی و دلال های سیاسی و در نهایت عامل اصلی جنگ یعنی امریکا، تخلیه خاک کشورش را گدایی کند.این منطقی نبود که هیچ آزادۀ غیرتمندی پذیرای آن باشد تا چه رسد به امام و مردمی که به تازگی از میدان قیام علیه دیکتاتورترین شاه منطقه، پیروز بیرون آمده بودند.
ادامه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران
صدام در هیچ یک از پیشنهادات برای آتش بس نه تنها تضمینی برای عقب نشینی به مرزها نداده بود بلکه رسماً مدعی بود که مناطق وسیع اشغال شده و مناطق دیگری که هنوز به اشغال در نیامده اند می بایست به خاک عراق ملحق شوند! مشابه این ادعا را در تجاوز او به کویت نیز در سالهای بعد شاهد بودیم که کشور کویت را استان نوزدهم عراق می نامید! واقعیت این است که هیچ یک از کشورهایی که بعد از آشکار شدن ناتوانی صدام در براندازی نظام جمهوری اسلامی دم از آتش بس می زدند و بر ایران فشار می آوردند، خواستار صلح نبودند بلکه آنان از قبل می دانستند که هیچ ملت و کشوری در چنین شرایطی تن به تسلیم نمی دهد. آنها شعار صلح طلبی را به عنوان اهرمی برای منزوی ساختن ایران به کار می بردند. امریکا و دولت های اروپایی و دول عربی در ادعای صلح طلبی به هیچ وجه راست نمی گفتند. بهترین دلیل که ما را از ارائه هر سندی بی نیاز می سازد این است که :صدام بعد از اولین سری عملیات پیروز ایران در سال دوم جنگ حتی برای مدت یک ماه نمی توانست بدون کمک های مالی هنگفت شیوخ عرب و بدون دریافت تسلیحات مدرن غربی در برابر نیروهای ایرانی مقاومت کند. آنها اگر در ادعاهایشان صادق بودند کافی بود به جای تحریم تسلیحاتی و اقتصادی و نفتی جمهوری اسلامی ایران، کمک های خود را به صدام متوقف می کردند. جرم ایران این بود که در برابر دشمنی که در خانه اش لانه کرده و هزاران بیگناه را در روزهای اولیه جنگ به خاک و خون کشیده و صدها هزار نفر را آواره کرده است، دفاع می کند.
تصویر نمادین از فتح خرمشهر
امام خمینی به هیأت های اعزامی با اشاره به جنایات صدام و ضرورت مقابله با این جنایات پیشنهاد آتش بس را رد می کردند و عزم خویش و ملت را برای ادامه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دفاع تا عقب نشینی متجاوز به مرزهای شناخته شده و جبران خسارات وارده اعلام می داشتند.
اما هیاهوی تبلیغاتی غرب چنان گسترده بود که صدای حقانیت و مظلومیت مردم ایران به گوش کسی نمی رسید. کم کم حقایق را آن چنان وارونه جلوه دادند که ایران چهره ای جنگ افروز، و صدام صلح طلب معرفی می شد. این فشارها و حق کشی ها نیز در موضع استوار امام خمینی و مردم ایران تغییری نداد. پس از عزل بنی صدر و حاکمیت خط امام بر ارکان اجرایی کشور، سلسله عملیات آزادسازی مناطق اشغال شده به وسیله سپاه اسلام شتاب گرفت و علیرغم کمک های تسلیحاتی و مالی امریکا و دولتهای بزرگ جهان و کشورهای عربی به صدام و فشارهای مجامع بین المللی و تحریم تسلیحاتی ایران خرمشهر آزاد شد و فتح خرمشهر شکست فاحشی برای صدام بود.
به هر حال با توجه به دلایل منطقی فوق و بر اثر حق کشی مجامع بین المللی و امتناع آنها از پذیرش شرایط منصفانۀ ایران برای پایان دادن به جنگ و استمرار تقویت ماشین جنگی صدام به وسیلۀ قدرت های بزرگ، رهبری و ملت ایران چاره ای جز ادامۀ دفاع مقدس خود نداشتند.
پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت
قطعنامۀ 598 شورای امنیت از تصویب گذشت. این قطعنامه قسمت عمدۀ نقطه نظرات و شرایط قبلی ایران برای ترک نبرد را که از آغاز دفاع خویش بر آنها اصرار می ورزید ولی سازمانهای بین المللی به امید پیروزی صدام زیر بار نمی رفتند، پذیرفته بود. تصویب این قطعنامه از یک سو و فجایع ضدانسانی که در ماه های آخر جنگ از ناحیۀ جنگ افروزان پدید آمده بود سبب شد تا به فرمان امام هیأتی از کارشناسان نظامی و سیاسی و اقتصادی متعهد ایران ابعاد وضعیت تازه را بررسی نمایند. این گروه در پایان بررسی به اتفاق آرا، نظر خویش را مبنی بر آماده بودن شرایط برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در دفاع مقدس هشت ساله و ترک مخاصمه بر اساس مفاد قطعنامه 598 اعلام کرد. پیام امام خمینی معروف در مورد پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت از شاهکارهای رهبری و مدیریت امام خمینی است که در آن کارنامه جنگ تحمیلی و ابعاد آن به روشنی بازگویی شده و خطوط آینده نظام و انقلاب اسلامی در همۀ زمینه ها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایداری بر آرمانها و اهداف انقلاب ترسیم شده است. قبول قطعنامه مسئلۀ بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً امام خمینی بود که آن را نوشیدن جام زهر تعبیر کردند و فرمودند: من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوۀ دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم؛ ولی به واسطۀ حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می دانم. و خدا می داند که اگر نبود انگیزه های که همۀ ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. (صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.)
همچنان که امام خمینی بارها هشدار داده بود که ادعاهای صلح طلبی صدام فریبی برای افکار عمومی است، پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، صدام حسین دست به جنگ افروزی و حماقت های تازه ای زد و در جبهه های جنوبی دوباره به اشغال بخش هایی از این منطقه پرداخت. انتشار پیام شورانگیز و عاطفی امام خمینی بار دیگر موجب بسیج عمومی در سراسر کشور شد و انقلابیون و رزمندگان از اقصی نقاط کشور سراسیمه به سوی جبهه های جنگ شتافتند و عوامل بعثی را با تحمل شکستی دیگر وادار به فرار ساختند.
بازنگری قانون اساسی
پس از برقراری صلح نسبی، امام خمینی در تاریخ 11 / 7 / 67 طی پیامی در نُه بند سیاست ها و خط مشی بازسازی کشور را برای مسئولین جمهوری اسلامی ترسیم نمود. مطالعه دقیق همین دستورالعمل برای دریافت عمق دوراندیشی امام و در عین حال، اصالت ارزش ها از نگاه او کافی است. ضمناً پس از ده سال تجربه نظام جمهوری اسلامی ایران، امام خمینی در تاریخ 4 / 2 / 1368 به منظور اصلاح و تکمیل ارکان تشکیلات نظام اسلامی طی نامه ای به رئیس جمهور وقت (حضرت آیت اللّه خامنه ای) هیأتی از صاحب نظران و کارشناسان را مسئول بررسی و تدوین متمم قانون اساسی بر اساس هشت محور تعیین شده در همین نامه نمود. اصلاح مواد مربوط به شرایط رهبری، تمرکز در قوه مجریه و قضاییه و صدا و سیما و وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام از اهم این موارد بود. پس از بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی توسط کارشناسان، مواد اصلاح شدۀ قانون اساسی در تاریخ 12 آذر 1368 (بعد از رحلت امام) به همه پرسی گذاشته شد و با اکثریت مطلق آرا به تأیید مردم ایران رسید.
پیام امام خمینی به گورباچف
گورباچف آخرین صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی دست به اصلاحات و تغییراتی در قطب کمونیستی جهان زده بود؛ هنوز تحلیلگران سیاسی و رهبران جهان غرب به این تحولات به دیده تردید و بدبینی می نگریستند و هیچ یک باور نداشتند که این تحولات، موجب فرو پاشی نظام کمونیسم در شوروی خواهد شد. حداکثر چیزی که در آن شرایط پیش بینی می شد آن بود که رهبران کرملین در نهایت، برخی از پیوندهای مستقیم بین کشورهای عضو بلوک شرق با اتحاد شوروی را برای کاهش مشکلات اقتصادی داخلی نادیده بگیرند و نظام تازه ای از اردوگاه کمونیسم با رهبریت محدودتر شوروی و مسئولیت پذیری بیشتر اقمار این کشور پدید آورند. ولی امام خمینی با بصیرتی غیرقابل درک برای محاسبه گران مادی، در همان ایام در تاریخ 11 / 10 / 1367 نامه ای به گورباچف نوشتند. در پیام امام خمینی به گورباچف سقوط رژیم کمونیستی پیش بینی شده است. امام خمینی در همین نامه ژرفترین تحلیل ها را از تحولات جاری شوروی ارائه کرد و از آن به «صدای شکستن استخوانهای کمونیسم» تعبیر کرد. و شگفت آنکه در همین پیام پیش بینی دیگری توأم با هشدارهای مستند وجود دارد که نشانگر تسلط امام خمینی بر ارزیابی شرایط سیاسی آن روز جهان است. حضرت امام به وضوح نسبت به در غلتیدن روس ها به سمت باغ ـ به ظاهر ـ سبز سرمایه داری غرب و فریب خوردن از امریکا هشدار داده است. امام خمینی با پیش کشیدن مسائل عمیق فلسفی و عرفانی و با اشاره به ناکامی کمونیست ها در سیاست های مذهب ستیز آنان، از گورباچف خواست که به جای امید بستن به ماده پرستی غرب، به خدا و مذهب روی آورد.
جالب آنکه وقتی شوارد نادزه وزیر خارجه وقت شوروی برای ارائه پاسخ گورباچف به دیدار امام خمینی آمد؛ با شگفتی دید کسی که با آن صلابت و صراحت به دومین قدرت هسته ای جهان هشدار و پیام داده است، در خانه ای کوچک و گلین در جماران و در اتاقی دوازده متری با وسایلی در نهایت سادگی و بدون آنکه حتی اندک اثری از تشریفات معمول دیده شود، با طمأنینه و به استواری کوه نشسته است و در کنارش قرآن، جانماز و تسبیح، و تعدادی روزنامه و یک رادیوی معمولی قرار دارد. شگفتی شوارد نادزه زمانی بیشتر شد که متوجه گردید برای نشستن همراه بلندپایه روسی اش صندلی چوبی دومی نیست و باید برای یک بار هم که شده بر زمین بنشیند! شاید وقتی که پیرمرد مؤمنی که در خدمت امام بود، تنها وسیله پذیرایی این دیدار مهم، یعنی استکان چای را با دو حبه قند به دست وزیر خارجه قطب شرق جهان داد او تصور کرده باشد که آنچه می بیند عمدی و استثنایی است؛ اما واقعیت خلاف این بود.
عکس شوارد نادزه در دیدار با امام خمینی
ساده زیستی امام خمینی در تمام ادوار حیاتش چه در زمان تنهایی و غربت و تبعید و چه در دوران زعامت دینی و رهبری سیاسی تا لحظه رحلت، زبانزد عام و خاص بود و امام هیچ گاه خود را در برابر مقامات اعتباری دنیا هر چند بس مهم و بزرگ، مقید به تغییر رویه نمی دید. امام خمینی در این دیدار محور اصلی پیام به گورباچف را باز کردن دریچه ای به دنیای جاوید بعد از مرگ بیان می کنند.
حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی
پس از جنگ عراق و ایران، رهبران سیاسی غرب تهاجم تازهای علیه اسلام انقلابی آغاز کردند. آنان در سالهای قبل در جریان دفاع ایران و در جریان رویارویی با حزب اللّه لبنان و جنبش اسلامی فلسطین و جهاد اسلامی افغانستان و ماجرای مرگ انور سادات به وسیله انقلابیون مسلمان مصری (14 / 7 / 1360) دریافتند که بیداری اسلامیِ رو به رشد را نمی توان با سلاح و از طریق نظامی متلاشی ساخت. جبهه جدید، جبهه جنگ روانی فرهنگی و ایدئولوژیک بود. ایجاد جنگ بین شیعه و سنی نیز قبلاً با هوشیاری امام خمینی و مسئولین نظام اسلامی رنگ باخته بود. باید به ریشه ها و محرک های اصلی این جنبش یعنی مبانی عقیدتی و مقدساتی که عشق به آنها وحدت اهداف و روش های حرکت اسلامی اخیر را سبب شده است، حمله می کردند. ماجرای تدوین و انتشار وسیع کتاب مبتذل آیات شیطانی نوشته سلمان رشدی و حمایت رسمی دولت های غربی از آن، سرآغازی بر فصل تهاجم فرهنگی بود. اگر جامعه اسلامی در مقابل توهین های این کتاب به پیامبر عظیم الشأن اسلام از خود مقاومت نشان نمی داد، خاکریز اول به راحتی فتح شده بود و پس از آن مبانی دینی و مقدساتی که اعتقاد به ماوراء طبیعت و ارزش های معنوی را در جوامع اسلامی باعث شده اند، با انواع شیوه ها مورد هجوم قرار می گرفت. هویت اندیشه دینی و هویت وحدت بخش امت اسلامی را همین مقدسات تشکیل می دهند و با مورد تردید قرار دادن اینهاست که جهان اسلام و حرکت های اسلامی را از درون بی هویت ساخته و در مقابل هجوم فرهنگ و ایدئولوژی غرب خلع سلاح می کنند. امام خمینی با توجه به دلایل و واقعیت های فوق در تاریخ 25 / 11 / 1367 در ضمن چند سطر کوتاه با صدور حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی و ناشرین مطلع از محتوای کفرآمیز این کتاب، انقلابی دیگر برپا کرد. صفوف مسلمانان صرف نظر از مذاهب و زبان و کشورهایشان متحداً در برابر غرب ایستادند. پیامدهای این واقعه موجودیت جامعه اسلامی را به عنوان یک امت واحده جلوه گر ساخت و نشان داد که مسلمانان علیرغم اختلافات داخلی و مغایرتهای جانبی هرگاه بدرستی رهبری شوند می توانند به عنوان پیشتازان حرکت احیای ارزشهای دینی در آیندۀ جهان نقشی تعیین کننده برعهده بگیرند. همچنین صدور این حکم تصور اشتباه غربی ها را در اینکه ایران با پذیرش قطعنامه از هدف های انقلابی اسلامی خود دست کشیده است، در هم ریخت.
حوادث سالهای پایانی عمر امام خمینی
چند حادثه در این سالها اتفاق افتاد که اثر آن بر روح امام سنگینی می کرد. یکی از این حوادث، کشتار زائرین خانه خدا در مراسم حج سال 1366 بود. امام خمینی به استناد صدها آیه صریح قرآن و سیرۀ پیامبر اکرم (ص) و بزرگان دین و روایات بیشمار ائمه معصومین (ع) سخت معتقد بود که سیاست جزئی از دین است و تفکیک دین و سیاست در سده های اخیر به وسیله استعمارگران انجام گرفته و نتایج شوم این جدایی، در عالم اسلام و در بین پیروان دیگر ادیان الهی مشهود است. حضرت امام دین اسلام را آیین هدایت بشر در تمام مراحل و ابعاد و ادوار زندگی فردی و اجتماعی می دانست و از آنجا که روابط اجتماعی و سیاست جزئی تفکیک ناپذیر از حیات بشری است، از این رو در عقیدۀ امام خمینی اسلامی که صرفاً محدود در جنبه های عبادی و اخلاق فردی معرفی شود و مسلمانان را از دخالت در سرنوشت خویش و مسائل اجتماعی و سیاسی باز دارد، اسلامی تحریف شده و به تعبیر امام «اسلام امریکایی» است. او نهضت خویش را نیز بر مبنای اندیشۀ جدایی ناپذیر بودن دین و سیاست آغاز کرده و ادامه داده بود. یکی از برجسته ترین آثار امام خمینی احیای حج ابراهیمی است. بنابه نصّ آیۀ قرآن، حج کانون قیام مردم و بارزترین جلوۀ نمایش و اعلان برائت از مشرکین خوانده شده است، پس از پیروزی انقلاب، امام خمینی با صدور پیام های سالانه در مراسم حج بر وجوب توجه مسلمین به مسائل سیاسی جهان اسلام و برائت از مشرکین به عنوان رکن حج، و بازگویی وظایف حجاج در این رابطه تأکید می کرد. بتدریج کنگرۀ عظیم حج شکل واقعی خویش را باز می یافت و همه ساله آیین برائت از مشرکین با حضور دهها هزار زائر ایرانی و شرکت مسلمانان انقلابی از کشورهای دیگر برگزار می شد و طی راهپیمایی باشکوهی شعارهایی دایر بر اعلان بیزاری از امریکا، شوروی و اسرائیل به عنوان نمونه های بارز شرک و کفر جهانی و دعوت مسلمانان به اتحاد سر داده می شد و همزمان در ایام حج، گردهمایی هایی برای تبادل نظر بین مسلمین و چاره جویی مشکلات آنان برگزار می گردید. تأثیر فوق العادۀ این اقدامات سبب شد تا امریکا فشار خویش را بر دولت سعودی برای جلوگیری از آن افزایش دهد. در روز جمعه، ششم ذیحجه سال 1407 ه. ق هنگامی که بیش از 150 هزار زائر در خیابان های مکه برای شرکت در مراسم برائت از مشرکین حرکت کردند، مأمورین مخفی و علنی دولت سعودی با آمادگی قبلی و مسدود نمودن محور اصلی حرکت جمعیت ناگهان با انواع سلاح های سرد و گرم به سرکوبی تظاهرکنندگان پرداختند. در این واقعه غم انگیز حدود چهار صد نفر از حجاج ایرانی، لبنانی، فلسطینی، پاکستانی، عراقی و دیگر کشورها به شهادت رسیده و حدود پنج هزار نفر مجروح و عده ای بیگناه دستگیر شدند. اکثریت شهیدان و مجروحین را زنان و سالخوردگانی تشکیل می دادند که قادر به فرار سریع از مهلکه نبودند. آنها در نهایت مظلومیت و بی دفاعی به اتهام اینکه تکبیرگویان برائت از مشرکین را اعلام می کردند به خاک و خون کشیده شده بودند و مهمتر از این، حرمت حرم امن الهی در روز جمعه در ایام مبارک حج، در ماه حرام شکسته شده بود. آثار خشم امام خمینی از این جسارت و اندوه عمیق ایشان از اینکه مصالح امت اسلامی و شرایط جهان اسلام مانع از اقدام عملی می شد، تا روزهای آخر عمر امام در کلام و پیامش آشکار بود.
عکس کشتار زائزین خانه خدا
جنایت بزرگ صدام در بمباران شیمیایی شهر حلبچه، کشتار بیگناهان در بمباران های وسیع مناطق مسکونی ایران و دعوت دولت های به ظاهر اسلامی از امریکا و اروپا برای گسیل ناوگانهای دریایی به خلیج فارس در حمایت از صدام، منفجر ساختن هواپیمای مسافربری ایران بر فراز خلیج فارس به وسیله نیروهای نظامی امریکا، بی تفاوتی کشورهای اسلامی در قبال تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان و فجایع صهیونیست ها در این کشور، سرکوبی بیرحمانه مسلمانان به پاخاسته فلسطین در سرزمین های اشغالی و بدتر از آن رویکرد دولتهای عربی به سمت سازش با اسرائیل و دست کشیدن از هدف آزادسازی قدس و در پهنه مسائل داخلی، شرایطی که منجر به برکناری قائم مقام رهبری از سوی امام خمینی (در تاریخ 8 / 1 / 68) گردید؛ مسائل دردناکی برای امام خمینی بودند که همه عمرش را وقف خیر و صلاح امت اسلامی و قیام برای بازیابی مجد مسلمانان کرده بود.
امام خمینی در سالهای آخر سعی نمود که مجموعه ارزش ها و آرمان ها و هدف هایی را که اساس نهضت برای تحقق آنها پایه ریزی شده بود، یادآوری کرده و اولویت های نظام جمهوری اسلامی و انقلاب جهانی اسلام را براساس این آرمان ها و ارزش ها ترسیم و بازگو نماید و سال قبل از رحلت خویش در تاریخ 26 بهمن 1361 وصیتنامه سیاسی ـ الهی مفصل خود را بر همین مبنا و با همین انگیزه نوشته است. این وصیتنامه پیام جاوید امام خمینی و حاوی اصول اندیشه و آرمانهای امام و راهنمای همیشگی پیروان او خواهد بود.
مراتب علمی و تحصیلی امام خمینی
امام خمینی(س) به خاطر استعداد، شایستگی ها و موهبت های بی کران الهی به فراگیری بسیاری از معارف و علوم اسلامی معقول و منقول مانند فقه، اصول، فلسفه و عرفان پرداختند و در آن علوم از تخصص و مهارتهای ویژه برخوردار بودند. مراتب علمی ایشان موجب نگارش کتاب های ارزشمندی مانند تحریرالوسیله، کتاب البیع، مکاسب محرمه ، چهل حدیث، شرح دعای سحر و آداب نماز شد. علاوه بر این ایشان، استادی متبحر و توانا بودند که در حوزه علمیه قم و نجف تدریس می کردند.
تدریس در حوزه علمیه قم
امام خمینی طی سالهای طولانی به تدریس در حوزۀ علمیه قم پرداختند و چندین دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامی در مدرسه فیضیه، مسجد اعظم، مسجد محمدیه، مدرسه حاج ملاصادق، مسجد سلماسی و … تدریس کردند. شاگردان امام خمینی در حوزۀ علمیه قم به 1200 نفر هم رسیده بود که در میان آنان دهها تن از مجتهدین مسلّم و شناخته شده حاضر بودند و از مکتب فقه و اصول امام خمینی بهره می بردند. از برکات سالها تدریس امام خمینی تربیت صدها و بلکه هزاران عالم و فرزانه ای بوده است که هر یک از آنها اینک روشنی بخش حوزه های دینیه اند و مجتهدان و فقیهان و عرفای برجسته و مطرح امروز در حوزۀ علمیه قم و دیگر مراکز دینی در زمرۀ شاگردان مکتب آن حضرت می باشند.
تدریس در حوزه علمیه نجف
امام خمینی قریب سیزده سال به تدریس در حوزه علمیه نجف در مسجد شیخ انصاری (ره) پرداختند معارف اهل بیت و فقه را درعالی ترین سطوح تدریس نمود. سلسله درس های خارج فقه خویش را با همه مخالفت ها و کارشکنی های عناصر مغرض در آبان 1344 دراین مسجد آغاز کرد که تا زمان هجرت از عراق به پاریس ادامه داشت. مبانی متقن امام در فقه و اصول و تسلط ایشان بر رشته های معارف اسلامی بدان پایه بود که پس از اندک زمانی علیرغم کارشکنی های مرتجعین، حوزۀ درسی ایشان به عنوان یکی از برجسته ترین حوزه های درسی نجف از لحاظ کیفیت و کمیت شاگردان شناخته شد. جمع زیادی از طلاب علوم دینی ایرانی، پاکستانی، عراقی، افغانی، هندی و کشورهای حوزۀ خلیج فارس همه روزه از محضر درسی ایشان بهره می بردند. علاقه مندان به امام در حوزه های علمیه ایران قصد هجرت دسته جمعی به نجف را داشتند که با توصیه امام خمینی مبنی بر لزوم پایداری و حفظ حوزه های ایران، عملی نشد. و در نجف بود که برای نخستین بار مبانی نظری ولایت فقیه را در چندین جلسه تدریس نمودند.
فعالیت های علمی امام خمینی
پس از رحلت آیت الله العظمی حائری یزدی تلاش امام خمینی به همراه جمعی دیگر از مجتهدین حوزه علمیه قم به نتیجه رسید و آیت الله العظمی بروجردی (ره) به عنوان زعیم حوزۀ علمیه عازم قم شد. امام خمینی که حفظ کیان حوزه ها و اقتدار روحانیت و زعامت دینی را تنها پناهگاه مردم می دانست، همواره علم و فضل و تلاش خویش را در خدمت به تحکیم حوزۀ تازه تأسیس علمیه قم به کار گرفت و با وجود برخی اختلاف نظرها به عنوان مدافعی دلسوز در کنار آیات عظام حائری و بروجردی ـ اعلی الله مقاماتهما ـ باقی ماند.
امام خمینی در نجف نیز علیرغم مخالفت ها و کارشکنی ها و زخم زبانهای روحانی نمایان که امام با همه صبر و بردباریش از آن به تلخی تمام یاد کرده است به اصلاح و تغییر تدریجی حوزه علمیه نجف پرداخت تا شرایط تربیت و آموزش نسلی که پیام و آرمان او را درمی یابد، فراهم آورد.
کتابخانه چندرسانه ای
تالیفات امام
تقریرات امام
صحیفه امام
مطالعات و فراگیری علوم غیر حوزوی امام خمینی
امام خمینی به رشته های مختلف علاقه مند بودند. اساتید امام خمینی در ریاضیات و هیئت و فلسفه مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی بودند. عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی ـ اعلی الله مقاماتهم ـ آموختند و با آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی نیز مأنوس بودند.
امام خمینی به رشته های مختلف علاقه مند بودند. از این رو به فراگیری علوم مختلف پرداختند. اساتید امام خمینی در ریاضیات و هیئت و فلسفه مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و ادامه همین دروس به اضافه علوم معنوی و عرفانی نزد مرحوم آقا میرزا علی اکبر حکمی یزدی بودند. عروض و قوافی و فلسفه اسلامی و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را به مدت شش سال نزد مرحوم آیت الله آقا میرزا محمدعلی شاه آبادی ـ اعلی الله مقاماتهم ـ آموختند و با آیت الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی نیز مأنوس بودند.
کتابخانه چند رسانه ای
حدیث بیداری
آثار علمی امام خمینی
آثار علمی امام خمینی شامل ده ها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی است. برخی از تألیفات امام خمینی به زبان عربی نوشته شده و برخی نیز فارسی می باشند.
علاوه بر تألیفات علمی، مجموعه درس های ایشان که توسط شاگردانش گردآوری شده اند تحت عنوان تقریرات امام خمینی، آثار شفاهی و مکتوب سیاسی و اجتماعی ایشان شامل؛ نامه ها، اجازه نامه های شرعی، تلگراف ها و نامه های سیاسی و اجتماعی، احکام و فرامین، پیام ها، سخنرانی ها، مصاحبه ها و گفتگوها که در مجموعه 22 جلدی صحیفه امام گردآوری شده اند، مجموعه سروده ها شامل؛ غزلیات، رباعیات، قصاید، مسمط ها و دوبیتی های عرفانی که در کتابی با عنوان دیوان امام منتشر شده است و بازنویسی و استنساخ تعدادی از رساله های علمی اندیشمندان ـ که نسخه های منحصر به فرد داشته و هنوز چاپ نشده بودند ـ با خطی زیبا آثاری است که از ایشان به یادگار مانده است.
منبع : پرتال امام خمینی